آوای کرمانشاه، فرناز قائمپناه: اشکان پناهی متولد سال ۱۳۶۸ در کرمانشاه است و دوازده سال است که در زمینه شعر فعالیت میکند. سبک کار او شعر آزاد است. از همان ابتدا به همین سبک علاقهمند بوده. مدت هفت سال است که یک کارگاه شعر را به همراهی آقای محمد صابر شریفی برگزار میکنند. در این کارگاه به شعر آزاد به صورت جدی میپردازند و سعیشان بر این بوده که از ادبیات زرد فاصله بگیرند. در واقع آن چیزی را تولید کنند که مخاطب را دچار تأمل و تفکر کنند. گفتوگو با وی را در ادامه میخوانید.
به عنوان اولین سوال چقدر جامعه را نیازمند ادبیات میدانید؟
از آن جایی که مقوله شعر و ادبیات به هنر مربوط میشود. هنر همیشه شفابخش یک جامعه است. یعنی اگر نگاهی به سیاهترین روزهایی که به جهان گذشته است، بیندازیم در واقع آن گریز، ناخودآگاه به یک هنر میرسد. حال چه در سینما رخ داده باشد یا نمایشنامه خوانی، تئاتر، نقاشی و در ادبیات به شعر و داستان نمود میکند. پس بنابراین میتوان گفت نقش شعر و ادبیات آن چنان وابسته به هنر است. میتواند چراغ راهنمایی برای جامعهی ما باشد. یعنی آن چیزی که جامعه به آن نیازمند است. در واقع هنر ناب است. حالا این هنر ناب برای شخص مثل پیدا کردن خود در مضامین عاشقانه و برای دیگری در آثار اجتماعی است و شاخههای دیگر تجلی مییابد. چراغی که هنرمند به دست میگیرد، توانایی آن را دارد که یک ملت را به تباهی کامل ببرد و حتی به آبادی برساند. وظیفهی هنرمند و رسالت او آنچنان آمیخته شده با تفکر جامعه که گویی دو چیز جدا نشدنی است از هماند.
وضعیت شعر در کرمانشاه چطور است؟
این مسئله برمیگردد به دوازده سال پیش. در سال ۸۸ که من به ادبیات این شهر اضافه شدم. پیش از آن که شعر را شروع کنم، آثاری را مطالعه میکردم و ناخودآگاه با آنها ارتباط برقرار میکردم. بعد از آن که تصمیم به نوشتن گرفتم. آزمونوخطاهایی را انجام دادم. بسیاری از بزرگان آنها را به دید جدی نقد کردند و به این نتیجه رسیدم جایی به نام انجمن وجود دارد که میتوان در آنجا حضور داشت. توانستم خود را پیدا کنم و نقد جدی شوم. آن موقع سبک نوشتاری من آزاد بود. اما کمتر انجمنی وجود داشت، به کسانی که شعر آزاد میسرودند، بها دهند.
در آن سالها سعی کردم حداقل تمام توان و نیروی خود را به کار بگیرم که در دانشگاه یک انجمن را برپا کنم. و در حیطهی دانشجویی این اتفاق افتاد. هر چند کوتاه اما خوب بود. کمکم رنگ و بوی ادبیات برایم جدیتر شد. تصمیم گرفتم یک دید بازتری به آن داشته باشم. که بتواند به جامعه کمک کند. دوازده سال پیش شعر کلاسیک جایگاه بسیار خوبی در کرمانشاه داشت. اما در حیطه شعر آزاد خیلی اندک بودند. اما حالا به همت عزیزانی که به این سیاق بها میدهند و هنر را بهگونهای میبینند که در آن شعر آزاد هم گنجاند. میتوان گفت چشمانداز شعری در کرمانشاه روشن است.
در چه سبک و سیاقی شعر میگویید؟
ادبیات زمانی برای من جدیی شد که آثاری از نیما یوشیج، صادق هدایت در داستان، احمد شاملو و همچنین شهریار را خواندم. همهی اینها را به واسطه یک دوست گرامی شناختم. این دوست نقش پررنگی در ذهن من داشت. باعث شد ادبیات را بهتر بفهمم. کتابهایی را به من معرفی میکرد و میخواندم بعد متوجه شدم که چه چیزی را میخواهم و چه نوع سبکی را کار کنم که مردمم کمک میکند. نمیدانم در این سالها چقدر موفق بودم. و چقدر توانستم حرف دل خود و مردم را بزنم. سبکی که الان کار میکنم شعر آزاد است. امیدوارم آثاری که خلق کردم به دلِ مخاطب نشسته باشد.
اثر جدیدی در دست انتشار دارید؟
سه کتاب آماده چاپ داشتم قبل از دوران کرونا. یک اثر که برگزیده جشنواره بینالمللی شد به نام «دچار» یک کتاب دیگر به نام «شدت» که حاصل همین سالهای فعالیت است. به خصوص این هشت و نه سالی که ادبیات برایم جدیتر شد کتاب را با چند انتشاراتی خواستم چاپ کنم اما به دلیل مشکلات کمبود کاغذ و اتفاقاتی که گریبان گیر مؤلف است متأسفانه نشد. یک کتاب دیگر دارم که یک شعر بلند است و سال گذشته برای چاپ آماده شده.
از وضعیت نشر راضی هستید؟
ما نمیتوانیم کارکرد انتشارات را نفی کنیم. به دلیل آثار ضعیفی که چاپ میشوند. آثار ضعیف مختص به مولفی است که نگاه و دید او به جامعه است. جامعهی ما چه چیزی را به مؤلف خود میدهد که الان همچنین آثاری را خلق میکند؟ این برمیگردد به بینشِ مؤلف و آن چیزی که دوست دارد به طور خیلی اشتباهی ترویج میکند. یا نمیداند چه چیزی را میخواهد خلق کند و شاهد آثار دسته سه و چهاری هستیم که وارد بازار میکند. انتشارات بسیار قوی آن را چاپ میکنند که هرکدام دوران طلایی داشتند. و این دوران بسیار طلایی مربوط به فضای کشور بوده. آثار خوبی را چاپ کردند و موظف بودند چون مولفِ آن زمان آگاه بود. مولف الان شاید خیلی آگاه نیست. مولف رسانهای است. به این فکر میکند مخاطب چه چیزی میخواهد. به این فکر نمیکند که جامعهی او چه چیز را نیازمند است.
علاقه شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
به یاد میآورم در سال ۸۴ یا ۸۵ بود که با جمعی از دوستان آشنا شدم. جمعی ادیب بودند. شعرهای نیما یوشیج، فروغ فرخزاد، بهار، شاملو و شهریار را میخواندند. وقتی دوره میکنم، میبینم ناخودآگاه در پسزمینه ذهنم آن آثار را که میخواندند، حفظ کردم. چون به آن علاقه داشتم تصمیم گرفتم نگاهم را به آن جدیتر کنم. در سال ۸۶ اولین اثر را نوشتم که برایم خوب بود. اما نمیدانم آن زمان چقدر جدی بود. رفتهرفته همزمان با ورود به دانشگاه بود که دید و بینشام به جامعه تغییر پیدا کرده بود و بسته به فعالیتی که انجام میدادیم از آن روز به بعد ادبیات جدا نشدنی از قلبم شد.
نظر خانوادهی شما درباره شعر گفتنتان چطور بود؟
زندگی من به دو دسته تقسیم شده زمانی که با پدر زندگی میکردم و هنگامی که با مادر زندگی میکردم. معلم و چراغ راهنماییام دایی من (یحیی پناهی عزیز) بوده. همیشه مشتاقانه مرا حمایت کردند. همچنین مادرم بسیار مرا تشویق میکردند. خوشبختانه سرکوب هنری نشدم. شاید برعکس خیلی از کسانی که کار میکنند در خانوادهای بزرگ شدم که به هنر علاقه داشت.
به غیر از شعر آزاد در قالبهای دیگری هم شعر میگویید؟
خیر، سعی کردم هیچوقت وارد قالبهای دیگر شعر نشوم. با اینکه تمامی اوزان عروضی را میشناسم و به آن آگاه هستم. با توجه به اینکه انجمن داشتیم کسانی بودند بین آنها که غیر از شعر آزاد، ترانه، شعر کلاسیک هم میسرودند و باید آثار آنها نقد میشد. اگر کسی در جلسه منتقد این آثار نبود. در واقع مسئولیت نقد بر دوش مجری بود. نیازمند این بودیم که اطلاعات خود را بهروز کنیم. با توجه به اینکه آگاهی در این زمینه دارم فکر میکنم قلمم در زمینه شعر آزاد بهتر است.
آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید، و در سرودن تحت تأثیر کدام شاعر هستید؟
این قضیه برمیگردد به پیشینه مطالعاتیام. زمانی را به یاد میآورم که کتابهایی به من معرفی شدند بسیار نقش مهمی در جهت ذهنیام داشتند. با توجه به مطالعاتی که داشتم تصمیم گرفتم شاعرانی را مطالعه کنم که دغدغهی فکری آنها شبیه به دغدغه فکریام باشد. مثل جناب احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و نادر نادرپور. با توجه به سبک نوشتاریام تحت تأثیر کسی نبودم. اما آن چیزی که فکر میکنم اتفاق افتاد با توجه به دهههای شعر در ایران سه دههی متفاوتِ کلاسیک، سپید و آزاد بود. و بعد از شاملو میگوییم شعر آزاد چون ساختارشکنیهای که در فرم و زبان شاملو شکل گرفت شعر آزاد بر زبانها افتاد. آثاری را که مطالعه میکنم و دوست دارم از آنها الهام میگیرم و بر ذهن من تأثیر میگذارد. اما سعی میکنم آن را بهگونهای دیگر و یک اثر تازهتر به مخاطب عرضه کنم.
مضامین و موضوعات اشعار شما بیشتر در چه زمینهای است؟
فکر میکنم در طول سالهای فعالیتام یک شعر عاشقانه ننوشتم. این برمیگردد به گذشته و جمع من. سعی کردم نوشتههایم دغدغههای مردم باشند. همیشه نقش یک زن در تمامی اشعارم وجود دارد. همیشه یک کسی است که ندای مردم را به مخاطب میرساند. دلیل این انتخاب برمیگردد به زندگی شخصیام. زمانی که زن و مادر در خانه سرکوب میشود. وقتی با این فعل آشنا هستید و این نوع برخورد را از نزدیک شاهد بودید میدانید که هزاران زنِ دیگر در جامعه وجود دارد. در جامعه مردسالارانهی ما نقش زن بسیار کمرنگ شده. جامعه امروز ما به زنانگی نیاز دارد و من اگر به عنوان هنرمند نتوانم آن را بیان کنم در جایی به زمان خود خیانت کردهام. چیزی را کتمان کردم که وجود دارد و این اصلاً درست نیست. راهی را که قرار بود به نور برسد را تیره کردم. سعی کردم از این قضیه فرار کنم و نزدیک به مردم باشم.
به نظر شما شعر گفتن ذاتی است یا اکتسابی؟
شعر گفتن ۲۰ درصد آن ذوق و علاقه است. مابقی آن تلاش و کوشش است. در واقع کسی ماهرانه میتواند آن را ایجاد کند که کلاس آن را رفته باشد. زمانی میتوانیم یک شاعر خوب باشیم که مورد نقد جدی قرار بگیریم. و آن نقد باعث میشود که کوشش فرد بیشتر شود.
وضعیت شعر جوان کشور به نظر شما چطور است؟
شاعرانی که در قرن جدید به جای میمانند. خیلی از آنها تازهکار هستند. و آن شاعران کسانی خواهند بود که ادبیات برای آنها جدی است. میبینیم شاعران جوان کشور ۴۰ درصد کتابهای خوبی دارند و بقیه کتابهایی تولید میشوند که کتاب زرد و غرفه پرکن هستند.
از نظر شما بزرگترین آسیبی که شعر جوان را تهدید میکند، چیست؟
مطالعات اندک، ندیدن فیلم، تئاتر، نمایشنامه خوانی، نقاشی، دنبال نکردن یک موسیقی خاص و یک جریان شعری و تاریخ هنری کشور. وقتی با همچنین چیزی مواجه هستیم انتظار نداریم شاعر یک اثر خوب تولید کند.
به چه نتیجهای رسیدید که سرودههای خود را چاپ کنید؟
دوست دارم خود را در معرض امتحان قرار بدم. میخواهم بدانم رشته فکریام را چه کسی دنبال میکند.
به عنوان یک شاعر انتظار دارید در شعر به چه افقی دست یابید؟
صافی تاریخ آدمهای خیلی معدودی را از خود عبور میدهد. در طول تاریخ هنرمندانی وجود داشتهاند که یک جماعت برای او میایستادند؛ اما اسمی از آنها نمانده، در مقابل، کسانی هم مثل شاملو بودند که ماندگار شدند. در یک جمله اینطور بیان میکنم اگر سوز هستی یا شکوه بیکران جهان در صدای ما باشد ما را پیدا میکنند وگرنه مابقیاش که تقلای مصرف دار است.
فرآیند چاپ کتاب در کشور چطور است؟
در واقع به این سمت میرود که مولف چقدر رسانهای قوی دارد. پیشتر مقالهای نوشته بودم که قهرمان رسانه است و شخص نیست. انتشارات به سمت کسانی میرود که رسانه قویتری دارند و کتابهای او بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. چهبسا هنرمند و شاعر ضعیفی باشد. اغلب کسانی که به صورت جدی کار میکنند خیلی از آنها حق تألیفی نیستند.
انجمنهای شعری چه تأثیری بر شعر شما داشتند؟
بیشتر باعث شد کوشش من بیشتر شود. یعنی در مورد آن چیزی که من خلق کردم صحبت نشد. ما باید یک اثر را اینطور بررسی کنیم که در راستای آثاری که مانند او خلق شدند، چطور میتواند خود را نشان دهد. نه اینکه آن را مطابق ذهن خود بسنجیم و مطابق ایده خود نقد کنیم. اینگونه است که جامعه از نقد عقب میماند و شاعر پیشرفت نمیکند.