آوای کرمانشاه، امید منصوری: لحظه بحرانی، در مقام شکافی در روند زمان است که بهواقع فقط در مقام بحران، تبدیل به لحظه اکنون/حال میشود و کشاکش گذشته و آینده در آن تبدیل به مسئله میشود. لحظه اکنون/ حال، شکستگی زمان است، لحظهای که تاریخ میخواهد برخیزد یا فروبریزد. تاریخ میتواند روبه تغییر بنیادی باشد یا نباشد؛ روبه آزادی باشد یا تعمیق سازوکار انقیاد. چه چیزی میتواند تعیین کند که برخیزد یا فروبریزد؟ روبه تغییر بنیادی باشد یا تداوم روندهای گذشته؟ منجر به آزادی شود یا انقیاد پیچیدهتر؟ تجربه یک بحران میتواند در فهم این پرسشها یاریگر باشد.
تجربه در اینجا مفهومی است پیچیده که نیازمند اندکی توضیح است. تمایزگذاری بنیامین، فیلسوف آلمانی در این زمینه، بسیار مهم و راهگشاست. او میان تجربه عینی (Erfahrung) و مفهوم تجربه زیسته (Erlebnis) تمایز مینهد. او در مقاله قصهگو، نسبت این دو نوع تجربه را مطرح میکند. البته ناگفته نماند که زبان آلمانی امکان «نامگذاری» این تمایز را دارد و در زبان انگلیسی نیز، همچون زبان فارسی برابر آن فقط واژه experience است. به همین دلیل ما مجبوریم همواره برای تمایزگذاری این مفاهیم، واژهای را اضافه کنیم: «تجربه عینی یا تجربه انتقالپذیر».
این نوع تجربه بهنحوی است که دیگران نیز قادر به بهرهگیری و دریافت آن هستند. این تجربه را میتوان به دیگری منتقل کرد و ازاینروست که دارای «عینیت» است؛ اما نه عینیت علمی (Science)؛ بلکه از نظر بنیامین Erfahrung، منباب انتقالپذیری کمترین دشواری ندارد؛ به این سبب که جزییت تجربه علمی عینی یکسویه را سامان میبخشد. درحالیکه عینیت Erfahrung، تجربه کلی زندگی را منتقل میکند که در آن، امر انتقالپذیر و کنش انتقال درهمتنیدهاند، دقیقاً آن عملی که «قصهگو» یا «نقال» انجام میدهد و حقانیت آن قصه به اقتدار فیگور قصهگو منوط است و کسی آن را به همین اعتبار به پرسش نمیگیرد. این انتقال را میتوان با آن فیگور «ریشسفید»، «پدربزرگ» یا «مادربزرگ» در فرهنگ خودمان مقایسه کرد که «دنیادیده» مینامیم. این نوع تجربه، اندیشیدن با تمام وجود است که همزمان اندیشیدن و احساسکردن یا دریافتن است. ازاینرو روایتمحور است. در نتیجه کنشگران اجتماعی را با تمام وجود با بحران مواجه میسازد تا در حیاتی همگانی از آن عبور کنند. این نوع مواجهه با واقعیت (بحران) امکان فراروی را فراهم میکند. اما ما در حال حاضر امر همگانی را بهعنوان نوعی خطر یا تهدید طرد کردهایم. این فرم از مواجهه با دیگری عام به سبب محوریت اخبار یا اطلاعات است.
بر همین اساس، این نوع انتقال، متمایز از «اخبار» یا «اطلاعات» است که تجربه را در سطحیترین و کمّیترین شکل ممکن تحمیل میکند و فاقد هرگونه پیوند تجربی عمیق، نزد مخاطب است، هدف در اینجا صدقپذیری است که جای «وثاقت و اقتدار» قصهگو را میگیرد. ازاینرو اعتبار باید دمبهدم تأیید شود، درحالیکه همواره خدشهپذیر است و از قضا رسانهها برای امنیتیکردن فضای اجتماعی و توانایی در دستکاری حقیقت، از این خصیصه اطلاعات و اخبار به عنوان قسمی فابلیت (Possibility)، بهره میبرند.*
تجربه عینی، مبتنی بر روایت است. راویان، داستان داشتند. آنها وارثان حقیقی واقعهای بودند که آن را انتقال میدادند. درواقع آنان که داستان دارند، وارثانند (آرنت، 1396: 10- 12). دنیادیدگان، تجربه از وقایع را همگانی میکردند. این نوع از تجربه، نوعی اندیشه اجتماعی «برای خود» بود. اما در رابطه با وقایع مدرن، و بهطور مشخص بحران کرونا، نظامهای قدرت و رسانهها بر فضا سیطره دارند. زبان آنها اطلاعات و آمار صرف است. ازاینرو بحران کرونا، انتقالناپذیر میماند؛ زیرا فضای اجتماعی دیگر نمیتواند، واقعهای را «برای خود» تجربه کند. تعیین روند را ایدههای درون واقعیتی نشان میدهد.
ما در سطح اندیشه میتوانیم این مقولات آنها را دریافت کنیم؛ اما این نوع اندیشیدن متمایز از تجربه عینی است. هرچند این نوع اندیشیدن خود عین کنشگری است؛ زیرا خواهان دخالت در روند امور است. اما به این سبب که متفاوت از تجربه عینی است، به معنای روایت همگانی بحران نیست. پس ما وارثان عقیمی خواهیم بود. بر همین اساس است که بحران برای ما پس از این، منجر به دگرگونی بنیادی نخواهد شد و به نظر میرسد، همان روند گذشته، به صورتی عمیقتر تداوم مییابد.
این ادعا را میتوان از دل منظومه مقولات قالبی که هرروز اشاعه مییابد، قرائت کرد. مقولاتی همچون مردم، هوشمندسازی فاصلهگذاری اجتماعی، بهداشتیکردن و رونق کسبوکار، منظومه مفهومی را برمیسازند که میتوانیم بر مبنای آنها بخوانیم که افق زندگی اجتماعی در دوران پس از شیوع کرونا به چه نحوی خواهد بود.
این مقولات نشاندهنده آنانند که دغدغه اصلی رونق بازار در کنار جابجایی مسئولیت در قبال شیوع کرونا در موج دوم، از دولت به مردم است. ازاینروست که رسانهها بهعنوان میانجی واقعیتبخش ایده بازار، هرروز «مردم» را خطاب قرار میدهند. «خطابکردن» رسانهها بهعنوان فرمی از «پلیس مؤدب»، قسمی فراخوان ایدئولوژیک است، «خطابشونده» را مسئول قرار میدهند. در نسبت با بحران اپیدمی کرونا، این رسانهها مردم را بهنحوی برمیسازند که گویی آنها از این پس، مسئولیت هرگونه شیوع را بر عهده دارند. این مقوله در ترکیب با فاصلهگذاری هوشمند، نوعی تقسیمکار در جامعه شکل داده که در آن دولت دیگر مسئولیتی جز بازگشایی و رونق کسبوکار ندارد. «بهداشتیکردن» نیز این تقسیمکار را به سطح فردی میبرد؛ زیرا هر فرد در یک اجتماع مسئول سرنوشت خویش میشود. سرنوشتی که باید در یک وضعیت قرنطینه جمعی/ گلهوار، برعهده خود فرد قرار گذاشته شود.
دوگانه فرد- مردم، تناقضی است که خاص سیطره نظام بازار بر زندگی اجتماعی است. زیرا این نظام، مستلزم جامعهای است که در آن تمایزهای اجتماعی نه در سطح آگاهی طبقاتی و اقلیتها که در سطح توده انسانها باشد؛ زیرا تودهها، شکلپذیر هستند و بهراحتی متقاعد میشوند. از سوی دیگر، فرد سوژه مقتضی این نظام است؛ زیرا به سبب فاصلهگیری با دیگری بهراحتی اصول نظام بازار را بهعنوان دسترسپذیرترین امکان درونی میکند. نظام بازار خواستار فردیتی منزوی و خودمرکز است تا سود خویش را تا نهایت منطقیاش پیگیری کند.
نتیجه منطقی محوریت فرد و مردم بهمثابه توده، حذف گروههای اجتماعی و اقلیتهای متفاوت است. اینها داستانی ندارند؛ پس تجربهشان از بحران بلورینه نخواهد شد و رنجهایشان به حاشیه میرود. بر همین اساس است که میتوان گفت که ما وارثان عقیمی خواهیم بود. زیرا آمارها و اطلاعات، از طریق همسطحسازی و خشکاندن احساسها و رنجها عملاً موجب بیتفاوتی خواهد شد. ضمن آنکه منظومه مقولهای فوق منجر به گزینش در روایت آماری واقعیت نیز خواهند شد که حتی آنان نیز واقعیت را کژتر بازنمایی کنند. برای مثال، کودکان و دانشآموزان نهتنها در روایت کرونا جایی ندارند؛ بلکه وضعیت آنها بهدرستی نیز بازنمایی نمیشوند. یکی از مسائل کودکان، نابرابری آموزشی است که پس از دوران کرونا عمیقتر نیز خواهد شد.
فرآیند نابرابری آموزشی بهطور بالقوه پیش از بحران کرونا آغاز شده بود که با شیوه اشاعه منابع بین مناطق مختلف شهری و کشوری نسبت دارد. نمونه آن نسبت دسترسی دهکهای اقتصادی شهری و روستایی به اینترنت است که بهعنوان امری بالقوه برای نابرابری آموزشی، در آموزش مجازی بالفعل شده است. ازاینرو از یکسو کودکان فاقد داستانی «برای خود» در این بحران هستند و از سوی دیگر، سوگیری دانش رسمی حتی نابرابری طبقاتی را که در این گروه اجتماعی وجود دارد نیز، به لحاظ آماری بازنمایی نمیکند. کودکان از طبقات اجتماعی مختلف بحران را به شیوههای متفاوتی تجربه کردهاند؛ اما کاملاً نادیده گرفته شدهاند. درحالیکه در مقام «سوژه بهداشتی» بازنمایی میشوند. ضمن آنکه سوژه بهداشتی/ سلامت عمیقاً به «امنیت» گره خورده است. آنها در ژستی مجهز به ابزار بهداشتی نمایش داده میشوند که احساس عذاب وجدان را در «مردم» بهوجود بیاورند.
به نظر میرسد که دوران «پساکرونا» تداوم همین روند باشد که در آن اولویت اصلی با گردش سرمایه است. پزشکیشدن و هوشمندسازی نیز روند جدیدی از تربیت انسانها را نشان میدهند که حاکی از تربیت جمعیت/ انبوهی از جانداران زنده در حیات سیاسی اقتصاد است که باید سلامت باشند و سلامتی بیش از همیشه، کالایی مصرفی خواهد بود. شاید از این پس، باید از «الهیات سلامت» صحبت کرد که تعمیقبخش استراتژی اولویت رفاه [فردمحور و نابرابر طبقاتی] بر آزادی در جهان بازارگراست- البته آزادی و سلامت بیش از پیش محوریت تنانه خواهند یافت.
ما چون بهواقع بحران را تجربه نکردهایم، از این وضعیت فراروی نخواهیم کرد و ناگزیر به «تکرار کردن» و «تکرارشدن» هستیم. اینها پیامدهای محتملتر و نتایج حقیقیتریاند تا هزارهباوریهای «پساکروناگرا» که امیدوار به تغییر جهان یا وضعیت ما در دوران پس از پایان بحران کروناست. از این هزارهباوریها باید آموخت که اگر امید، راه بهجایی نمیبرد، «بیاموزیم که ناامید نباشیم.» نوع مواجهه با اپیدمی ویروس کرونا و جهان پس از آن بازتولید همان تمثیل درخشان بنیامین در تز نهم تزهایی درباره مفهوم تاریخ، یعنی فرشته تاریخ پل کله** است: تداوم طوفان پیشرفت/ تراژدی گردش سرمایه تا اطلاع ثانوی.
منابع:
* برای آشنایی با این مفهوم نزد بنیامین میتوانید به منابع زیر رجوع کنید:
– آگامبن، جورجو (1389) فرشته ماخولیا، بههمراه نامهای از والتر بنیامین به گرشوم شولم، ترجمه مریم برقعی، تهران: جزوههای گام نو- 7
– جورجو آگامبن (1397) کودکی و تاریخ: درباره ویرانی تجربه (مقدمه مترجم)، ترجمه پویا ایمانی، تهران: مرکز
– بنیامین، والتر (1390) قصهگو: تأملاتی در آثار نیکلای لسکوف، ترجمه مراد فرهادپور و فضلالله پاکزاد، ارغنون، شماره 9 و 10
– Pires, Iris Susana and Brenton Doecke (2016) Storytelling for ordinary, practical purposes (Walter Benjamin’s ‘The Storyteller’), Pedagogy Culture & Society: Vol. 24, No. 4, 537- 549
Lindroos, Kia (1998) Now- Time; Image- Space: Temporalization of politics in Walter Benjamin’s Philosophy of History and Art, Jyvaskyla: Jyvaskyla Print House
** در یکی از نقاشیهای پل کله (P. klee) موسوم به Angelus Nevous فرشتهای را میبینیم با چنان چهرهای که گویی هماینک در شرف روی برگرداندن از چیزی است که با خیرگی سرگرم تعمق در آن است. چشمانش خیره، دهانش باز، و بالهایش گشوده است. این همان تصویری است که ما از فرشته تاریخ در ذهن داریم. چهرهاش رو بهسوی گذاشته دارد. آنجا که ما زنجیرهای از رخدادها را رویت میکنیم؛ او فقط به فاجعهای واحد مینگرد که بیوقفه مخروبه بر مخروبه تلنبار میکند و آن را پیش پای او میافکند. فرشته سرِ آن دارد که بماند، و آنچه را که خرد و خراب گشته است، مرمت و یکپارچه کند؛ اما طوفانی از جانب فردوس در حال وزیدن است و با چنان خشمی بر بالهای وی میکوبد که فرشته را دیگر یارای بستن آنها نیست. این طوفان او را با نیرویی مقاومتناپذیر به درون آیندهای میراند که پشت بدان دارد، درحالیکه تلنبار مزبلهها پیش روی او سر به فلک میکشد. این طوفانی است که ما آن را پیشرفت مینامیم.
بنیامین، والتر (1396) درباره زبان و تاریخ، گزینش و ترجمه مراد فرهادپور و امید مهرگان، تهران: هرمس
دیدگاه ها