آوای کرمانشاه، معین شرفایی: اواخر ماه مرداد بود، صدای سکوت همهجا را گرفته بود، لرزه هشتساله پایانیافته و ضرباهنگ زندگی در حال بازگشت بود، خیلیها نبودند، زندگی تغییر پیدا کرده بود و همه مات به آسمان گرم تابستان 1367 بودند، ساق پای رزمندگان توان ایستادن دیگر نداشت، صدای ضجه زنان و بچهها از شدت آه و فغان و ترس از موشک و بمباران عراقیها روی زمین و زمان رد انداخته بود و حالا یک ایران بود و یک جنگ پایانیافته.
شادی بیشک نبود، مثل تمام شدن یک فیلم، جنگ نیز پایانیافته بود مثل دیگر جنگهایی که بر این مرزوبوم رفته است، غم و خنده در هم ملغمه شده بود، یک چشم اشک بود و چشم دیگر خنده. برادران رزمندهمان حالا نبودند، خانه و کاشانههای بسیاری از بین رفته بود و کرمانشاه بود و 29 مردادماه که دیگر جنگ تمام شد، مقاومتهای جانانه جواب داد، حتی دشمن نتوانست در خیالش یک وجب از خاک ما را با خود ببرد، اگر صد سال هم جنگ طول میکشید، ستونهای ایران از بین نمیرفت.
ایران بار دیگر ثابت کرد ما میتوانیم، جنگیدن در خون ایرانی جماعت نیست اما مقاومت و رسیدن به طلوع خورشید را همه بلد هستیم، جنگ هشتساله از کرمانشاه شروع شد و در همین استان نیز پایان یافت، جوانان کرمانشاهی با به دست گرفتن اسلحه و سپر کردن سینههایشان در برابر گلوله دشمن نشان دادند، جنگیدن دل شیر میخواهد.
استان کرمانشاه در جنگ ایران و عراق یکی از مناطق محوری جنگ بود. طی این جنگ که طولانیترین جنگ متعارف در قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود، به صورت رسمی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) آغاز شد و در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ (۲۰ اوت ۱۹۸۸) به پایان رسید، استان کرمانشاه از روز اول تا آخر درگیر جنگ زمینی و هوایی بود، عراقیها میدانستند کرمانشاه در جنگ خود یک کشور است با این حال حتی پیش و پس از این تاریخ نیز کرمانشاه هدف حملات نیروهای متخاصم و صحنه درگیری این نیروها بود.
در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۵۸ یک گروه از ارتش عراق به شهر قصرشیرین حمله کردند. در روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ همزمان با حمله به دیگر نقاط مرزی ایران، حمله به استان کرمانشاه هم با حمله به شهرهای قصرشیرین، اسلامآبادغرب و کرمانشاه آغاز شد. در نخستین ساعات دوم مهر ۱۳۵۹ شهر «سرپلذهاب» در حملۀ هواپیماها و توپخانۀ ارتش عراق اشغال شد.
در عملیاتهای هوایی نیروی هوایی ارتش عراق در روز ۷ آبان ماه ۱۳۶۵، شهرهای کرمانشاه و اسلامآبادغرب زیر آتش بمب، راکت و مسلسل هواپیماهای عراقی قرار گرفتند که در نتیجه این حملات ۱۲۰ نفر کشته و ۵۸۰ نفر مجروح شدند.
جنگ چهره زیبایی ندارد، مرگ هیچکس و هیچچیزی را نمیشناسد فقط میتازد، اما اوج غم و نفرت در جنگ ایران و عراق روزهای پایانی سال 1366 بود، مردم کرمانشاه دیگر به جنگ عادت کرده بودند و میدانستند این تخاصم تمام بشو نیست، زندگی روزمره تا حدودی به روال عادی برگشته بود، مگر روزهایی که صدای منحوس آژیر خطر لرزه بر اندام مردم میانداخت، بسیاری از مردم انتظار یک سال خوب را میکشیدند همه میدانستند این امید چه قدر زیباست، به جنگ عادت کرده بودیم میدانستیم چیست و چه باید کرد اما چه خنجری خورد این کرمانشاه! بمباران پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه، روی امید را سیاه کرد، غم دیگر غم نبود، مرگ خودش را به دل خاک سپرد و شرمنده این انسانیت شد.
بمباران پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه یکی از جنایات جنگی عراق در جنگ علیه ایران است که در شب ۲۶ اسفند ۱۳۶۶ رویداد. در جریان این رویداد این پناهگاه مورد اصابت موشک قرار گرفت که حدود یکصد کشته و ۳۰۰ مجروح بجا گذاشت. موشک از داخل هواکش وارد پناهگاه شد و منجر به افزایش شدید تلفات گردید. اغلب قربانیان زن و کودک بودند. کرمانشاه در دوران جنگ عراق علیه ایران هزاران بار بمباران و موشکباران شد
منابع آگاه منافقین را متهم همکاری در این بمباران میکنند بسیاری از خبرگزاریها معتقدند که بازماندگان حادثه از حضور افرادی ناشناس صحبت میکردند که به طرز مشکوکی لحظاتی قبل از بمباران به پناهگاه آمده و سپس خارج شده بودند. تعدادی از شاهدان عینی از حضور مردی با دست گچ گرفته شده به همراه زنی جوان با ساعت مچی بزرگ در پناهگاه خبر میدادند. با انجام تحقیقات و سپس اعلام رسمی سازمان منافقین مشخص شد که این سازمان بوده که گرای دقیق پناهگاه شیرین را به هواپیماهای رژیم بعث داده است. منافقان گرای این پناهگاه را آنقدر دقیق به هواپیماهای بعثی داده بودند که موشک دقیقاً از هواکش یعنی تنها منفذ ورودی، داخل پناهگاه شده بود.
سال 1367 هم جنگ پایان نداشت، اما این بار عراقیها پا را فراتر گذاشتند، روستای زرده در صبحگاه روز ۳۱ تیر ۱۳۶۷، چند روز پس از اعلام آتشبس و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از سوی ایران، به وسیله پنج بمبافکن عراقی مسلح به بمبهای شیمیایی عراق مورد حمله قرار گرفت.
در این حمله ۲۷۵ نفر از مردم که برای برگزاری جشن مذهبی در محل بارگاه حضرت داوود و بارگاه حضرت بابایادگار گردآمده بودند، جان خود را از دست دادند و ۱۱۴۶ نفر زخمی شده یا به عوارض ناشی از استنشاق گازهای سمی دچار شدند. با توجه به اینکه روز مزبور، روز برگزاری جشن مذهبی بوده است، علاوه بر مردم روستا، از روستاهای دیگر نیز جمعیتی برای انجام نیایش به روستا آمده بودند.
جمعیت زرده در آن زمان ۱۷۰۰ نفر بوده است. تعدادی از بمبها با فاصله اندکی در انتهای روستا فرود آمدند، اما یکی از بمبها بر روی چشمه آب این روستا فرود آمد و افرادی که از آب آن استفاده کردند دچار عوارض وخیمی شدند. در همین روز، همزمان با زرده، روستاهای نساردیره، نساردیره سفلی و شاهمار دیره از توابع شهرستان گیلانغرب، شیخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی، دودان از توابع شهرستان پاوه و روستای باباجانی از توابع شهرستان دالاهو نیز مورد حمله شیمیایی مشابهی قرار گرفتند.
روستای نساردیره و نساردیره سفلی در روز ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ خورشیدی همزمان با بمباران شیمیایی روستای زرده مورد حمله شیمیایی ارتش عراق قرار گرفت. در این حمله ۴ تن در دم جان سپردند و نزدیک به هزار تن نیز شیمیایی شدند. هماکنون بیشتر ساکنان این روستا مجروح شیمیایی هستند و سالانه چند تن از آنان کشته میشوند.
وقتی صفحههای خونین تاریخ ورق میخورد گاهی خندهای بر لب مینشیند، انگاری غرور مثل دو بال ما را به آسمان میبرد، عملیات مرصاد به خیلیها فهماند جنگ زور و قدرت نیست!
عملیات مرصاد یا عملیات فروغ جاویدان (ارتش جمهوری اسلامی ایران به این عملیات مرصاد و منافقین آن را فروغ جاویدان میگویند) نام نبردی است که توسط منافقین طرحریزی شد و میان جمهوری اسلامی ایران و منافقین در اواخر جنگ ایران و عراق، در سال ۱۳۶۷ درگرفت. فرماندهی نیروهای ایرانی در این عملیات بر عهده صیاد شیرازی و فرماندهی منافقین در این ماجرا مسعود رجوی بود. پس از چند روز درگیری در نهایت نیروهای ارتش ایران بر سازمان منافقین پیروز شدند. تعداد زیادی در این نبرد کشته شدند.
در تیرماه ۶۷ صدام حسین طی یک سخنرانی تلویزیونی اعلام کرد: «… بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید.» به این ترتیب شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته، دوباره در جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش منافقین باز شود و حتی توانستند تا آستانه تصرف آن پیش روند. به این ترتیب نیروهای دفاعی ایران در جبهههای جنوبی مستقر شدند. در این زمان منافقین عملیاتی با نام فروغ جاویدان را از مرزهای غرب ایران آغاز کردند.
مسعود رجوی در شب آغاز عملیات گفت: «بر اساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند… از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد… علاوه بر آن، ضدهوایی و موشک سام ۷ هم که داریم… هوانیروز عراق تا سرپلذهاب بههمراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها به صورت ستون حرکت میکنند.» ابتدای این گزارش نیز گفته شد که دشمن تنها میتوانست در خیالش تصور کند که میتواند خاک عزیز ایران را تصرف کند اما صحبتهای رجوی آکنده از ترس و اضطراب است و چیزی جز خیال واهی نبود.
در روز حمله و آغاز عملیات نیروهای نظامی وابسته به منافقین که با نام ارتش آزادیبخش نامگذاری شده بودند، فاصله مرز قصرشیرین تا منطقه تنگه چهارزبر در ۳۴ کیلومتری غرب کرمانشاه را با سرعت بسیار زیاد طی کردند. به دلیل هجوم ایذایی همزمان ارتش عراق به جبهه جنوب بخش عمدهای از توان نظامی ایران در جبهههای جنوب غربی مشغول دفع تهاجم عراق بودند. به همین دلیل در برابر حرکت ستونهای منافقین مقاومت کلاسیکی وجود نداشت و با پشتیبانی نیروهای عراقی، منافقین با سرعت زیاد در این جبهه پیشروی کردند. غیر از مقاومت محدودی که توسط ساکنان کرد منطقه وجود داشت، نیروهای منافقین بدون مانعی جدی تا عمق ۱۴۵ کیلومتری خاک ایران پیش رفتند. منافقین پیشبینی نموده بودند با اشغال منطقه مردم به حمایت از آنها خواهند پرداخت ولی برخلاف انتظار، کردهای منطقه به مقاومت پرداختند که همین مقاومت محدود محلی سرعت پیشرفت ستون نظامی منافقین را محدود نمود.
همزمان با عملیات فروغ جاویدان از سوی منافقین، ارتش عراق نیز در روز ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ چندین روستای ایران در اطراف کرمانشاه شامل روستاهای زرده، روستاهای نساردیره، نساردیره سفلی و شاه مار دیره از توابع شهرستان گیلانغرب، شیخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی، دودان از توابع شهرستان پاوه و روستای باباجانی از توابع شهرستان دالاهو را با بمبهای گاز خردل و گاز اعصاب بمباران کرد. این بمبارانها به مرگ صدها غیرنظامی و مجروحیت چندین هزار نفر از افراد غیرنظامی انجامید. دامها و زمینهای کشاورزی که محل معیشت مردم بود، نابود شده و تا مدتها آلوده شد. بسیاری از مجروحان این روستا به دلیل آثار بمبهای شیمیایی به بیماریهای اعصاب، سرطان و… مبتلا شده و کودکانی با انواعی از مشکلات و بیماریهای مادرزادی در این روستاها به دنیا آمدند. در این میان بسته شدن جاده ارتباطی روستاها به کرمانشاه توسط منافقین در ناتوانی مردم برای اعزام به بیمارستان و بالا رفتن تلفات انجامید و از سوی دیگر به دلیل نداشتن سابقه پزشکی بسیاری از مجروحان شیمیایی تا سالها شناسایی نشده و از خدمات درمانی محروم ماندند.
عملیات مرصاد، پاتک نیروهای نظامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان است. سرانجام عملیات مرصاد در پنجم مردادماه ۱۳۶۷، با رمز «یا علی» و به منظور مقابله با نیروهای منافقین در منطقه اسلامآبادغرب و کرند غرب در استان کرمانشاه، آغاز شد. نیروهای نظامی ایران ابتدا مسیر ستونهای زرهی منافقین را سد کردند. بعد نیروهای هلی برد را در پشت سر منافقین پیاده کردند. آنگاه بالگردهای هوانیروز ارتش با سلاحهای ضدتانک به ستون زرهی منافقین یورش بردند و هواپیماهای اف-۵ پایگاه ۴ شکاری نیروی هوایی پایگاه دزفول به فرماندهی حمید نجفی و علیرضا آیینی هم ستون زرهی منافقین را بمباران کردند. در انتها نیروهای زمینی سپاه به باقیمانده نیروهای منافقین حمله کردند.
برخی کارشناسان جنگ و فرماندهان نظامی در ایران، ترور علی صیاد شیرازی فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش را به دلیل تدابیر وی در عملیات مرصاد و شکست سنگین منافقین در این عملیات تفسیر میکنند.
وقتی که ستون کشی منافقین با سرعت زیاد به پیش میرفت بهطوریکه آنها در جاده بزرگراه آسفالته با خودروهای چرخدار از مرز قصرشیرین بهطرف کرمانشاه و همدان، قزوین، کرج نهایتاً تهران در حرکت بودند. بعد از اسلامآبادغرب در منطقهای در ۳۵ کیلومتری کرمانشاه که به دلیل جغرافیای خاص یک رشتهکوه ایجاد یک تنگه بر جاده و دشت کرده بود، تنگه چهارزبر، یک نیروی معدود از سپاه و بسیج ایران، گردان قمربنیهاشم از تیپ ۱۲ قائم سمنان، بهطور اتفاقی حضور داشت که بعد از اطلاع در نیمهشب با احداث تعدادی خاکریز بر روی جاده در انتظار ستون منافقین راه را سد کردند و تا طلوع خورشید مقاومت سختی انجام دادند که ستون منافقین متوقف شده زمینگیر شد.
با طلوع خورشید در روز اول هدف ضمن سد کردن هجوم ستون منافقین و بستن مسیر پشت سر آنها نیز بود. در این روز بالگردهای پایگاه کرمانشاه هوانیروز ارتش اقدام به انهدام مؤثر خودروهای ستون کرده و به مدافعان خاکریز در تنگه، نیروهای کمکی فرستاده شد؛ همچنین نیروهای هلی برد به پشت سر ستون در بین کرند و سرپلذهاب پیاده شد. آن روز نیروی هوایی ارتش وارد عمل نشد زیرا در آن زمان پایگاه هوایی نوژه همدان توسط عراق بمباران شده بود و انجام عملیات پاکسازی باند فرود قدری فرصت را از آنها گرفت، به همین دلیل نیروی هوایی با یک روز تأخیر عملیات را ادامه داد.
در روز دوم حمله زمینی تیپهایی از نیروهای سپاه و بسیج از جناح جنوبی دشت صورت گرفت که با پشتیبانی نیروی هوایی ایران همراه شد و نیروهای منافقین در دشت بین تنگه چهارزبر تا گردنه حسنآباد محاصره شده و مورد حمله بسیار مؤثر قرار گرفتند.
در روز سوم ستون و یگانهای دیگر منافقین به کلی منهدم شدند و فراریان و باقیمانده آنها در شهرهای پشت سر ستون مانند اسلامآبادغرب و همچنین کرند و سرپلذهاب و روستاها نیز بهطور کامل پاکسازی شدند.
واژه عربی «مرصاد» به معنی کمین است. این نام به خاطر کمین برنامهریزی شدهای که ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام داده بودند برای این عملیات در نظر گرفته شد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در این مورد گفت «جنگ و صحنه بهگونهای درست شده بود که اینها توی کیسه آمدند و ما در کیسه را بستیم. تدارک منافقین خیلی وسیع بوده و ضربه وارده بر آنها خیلی عمیق است. ۱۲۰ تانک زرهی دجله، ۶۰ نفربر و ۶۰۰ خودرو دیگر، حدود ۵۰۰۰ پیکارجو و همین تعداد پشتیبانی و تدارکاتچی و طرح رسیدن به تهران، خیلی احمقانه و سادهلوحانه و هفتاد درصد انهدام»
در عملیات مرصاد بیش از ۴ هزار و ۸۰۰ نفر از نیروهای منافقین خلق کشته و زخمی شدند و در میان کشتهشدگان و اسرا تعداد زیادی از کادرهای ارشد سازمان و فرماندههای تیپها نیز وجود داشت. پس از پایان عملیات، تنگه چهارزبر، تنگه مرصاد نام گرفت.
در ۴ مرداد ۱۳۶۷ و پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و حمله منافقین به خاک ایران و پس از اشغال شهر توسط منافقین رویداد. نیرویهای این سازمان، مجروحان (به گفته برخی منابع همچنین کارکنان) مستقر در بیمارستان را قتلعام کرده و اجساد آنان را در محوطه بیمارستان به آتش کشیدند. پیش از آن، کشتار در جریان تصرف شهر نیز روی داده بود. یکی از فرماندهان ایرانی نیز معتقد است که مریم رجوی با خودروی ضدگلوله و هلیکوپتر در منطقه حضور داشته و دستور حمله و کشتار بیمارستان توسط شخص وی صادر شده است. با تصرف بیمارستان و شهر اسلامآبادغرب مدارک پزشکی برخی مجروحان شیمیایی روستاهای اطراف از جمله روستای زرنده نیز نابود شد که روند درمان آنان را سالها مختل کرد.
دیدگاه ها