آوای کرمانشاه، صبا شیخی: در این شماره از «صندلی داغ» ثریا صفری مهمان ما بود. روزنامهنگاری دغدغهمند که تمام دغدغهاش ایرانی آباد است و در این راه، وقت و انرژی میگذارد. صفری متولد سالهای جنگ در کرمانشاه است. حدود 14 سال کار مطبوعاتی را در کارنامه کاری خود دارد. وی سردبیر روزنامه نقدحال، مدیرمسئول موسسه نوید شاعرانه رسانه و مسئول انجمن ادبی نقدحال است. صفری دارای مدرک کارشناسی زیست، کارشناسی ارشد روزنامهنگاری و در راه دکتری علوم ارتباطات است.
خانم صفری! اهل خواندن رمان هستید؟
بله. یکی از کارهایی که سعی میکنم از برنامهی زندگیام حذف نشود، خواندن کتاب است. زندگی در کتابها، به غنای علمی، فرهنگی و… میافزاید.
آخرین رمانی که خواندهاید؟
1984 جورج اورول.
سه تا از بهترین رمانهای ایرانی و سه رمان خارجی که خواندهاید؟
«جای خالی سلوچ» اثر محمود دولتآبادی، «شوهر آهو خانم» اثر علیمحمد افغانی و «سمفونی مردگان» اثر عباس معروفی.
رمانهای خارجی «صدسال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز، «کوری» اثر ژوزه ساراماگو و «1984» اثر جورج اورول.
بهترین رمانی که تا به حال خواندهاید و دوست دارید به دیگران معرفی کنید؟
انتخاب سخت است؛ اما «کوری» را پیشنهاد میکنم، شاید به شرایط حال حاضر جهان، بیارتباط نباشد. آنجا هم صحبت از بیماری کوری است و رفتار آدمها را در شرایط سخت نشان میدهد. جالب است که حتی در آن وضعیت که همه گرفتار کوری شدهاند باز هم عدهای به دیگران ظلم میکنند.
اهل مطالعه شعر هستید؟
بله و خطخطیهایی به نام شعر مینویسم که گاهی لبخند و تحسین برایم به ارمغان میآورد.
یک بیت از شعر موردعلاقهتان که برای مدتی است با خود زمزمه میکنید؟
به خاطر رابطهی عمیق و قدیمیام با شعر، خیلی از ابیات را با خودم زمزمه میکنم و بنا بر شرایطی که در آن قرار دارم، بیتی را چندین بار تکرار میکنم. مثلاً وقتی میبینم شرایط کار فرهنگی در ایران اصلاً و اساساً مساعد نیست و حتی مردم هم نمیبینند با خودم زمزمه میکنم:
بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بیعنایت
یا وقتی خبر تازهای از اختلاسها میشنوم میگویم
آه اگر مستی نمودی هر حرامی چون شراب
آن زمان معلوم میشد در جهان هشیار کیست
وقتی که میبینم باید بسوزیم و بسازیم میگویم
سوختگان وارث یکدیگرند
منصب پروانه به ما میرسد
گاهی از ابیاتی که خودم سرودهام نیز زمزمه میکنم:
خدا در قلب آدمهاست باور کن
زنی که عشق میورزیده مرتد نیست
***
بگذار هر کس هر چه میخواهد بگوید چون
عاشق سراغ تشت را از بام میگیرد
موسیقی گوش میکنید؟ موسیقی و خواننده موردپسندتان؟
بله. نمیتوانم دقیقاً بگویم چه خوانندهای را دوست دارم. دوران نوجوانی با خوانندگان آنطرف آب و بزرگسالی بیشتر دنبال محتوای شعرها بودم. همین را بگویم که موسیقی من مرز و محدودیت ندارد. صدای زنان، مردان چه در داخل وطن و چه در خارج از وطن. هر موسیقی دلنشینی میتواند حس خوبی برایم ایجاد کند و با آن خاطرهبازی کنم.
اهل تماشای فیلم هستید؟
بله. در یک سال اخیر به دلیل محدودیتهایی که بیماری ایجاد کرده خیلی بیشتر شده است.
ژانر و فیلمساز موردعلاقهتان (ایرانی و خارجی)؟
روایت را دوست دارم.
سینما میروید؟
اگر مجالی دست دهد و البته بیماری کرونا نباشد یکی از جاهای خوب، صندلیهای سینما و پردهی بزرگی است و البته فیلمی که ارزش وقتگذاشتن داشته باشد.
از تجربه سینما رفتنتان در کرمانشاه بگویید.
آخرین باری که سینما رفتم بهمنماه سال 98 بود که فیلم «درخت گردو» را دیدم.
در جامعه ما که به خودی خود، سرانه مطالعه نرخ فاجعه باری دارد، توصیه یا ترجیح شما برای دیگران کتاب خواندن است یا فیلم دیدن؟
کتابخواندن را بیشتر توصیه میکنم، هر چند در حال حاضر، برای خودم فیلمدیدن از کتابخواندن پیشی گرفته؛ اما کتاب پر از جزییات است و ذهن را وادار به تصویرسازی میکند. فیلم به دلیل محدودیت نمیتواند تمام آن جزییات را به نمایش درآورد. شاید درستتر باشد بگویم همهچیز از واژه شروع میشود.
خب، از فضای مجازی هم بگویید. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، توییتر و تلگرام را برای جامعه ایرانی مفید میدانید؟
مگر میشود با علم روز دنیا بیگانه بود؟ تمام هر آنچه در هستی وجود دارد میتواند مفید یا مضر باشد. تصور کنید نمنم بارانی که آغازگر هزاران شعر و داستان و فیلم و پیغامآور رویش و برکت است میتواند فاجعهای به نام سیل را رقم بزند و ویرانی به بار بیاورد. فضای مجازی هم از این قاعده مستثنی نیست.
چه میزان از منابع مطالعاتی و اطلاعاتی شما از فضای مجازی است؟
در این فضا به هر مطلبی نمیتوان اعتماد کرد. در اینجا منبع و سواد رسانهای در انتخاب محتوای مطالعاتی راهگشاست.
در روز چه مقدار برای فضای مجازی وقت میگذارید؟
حرفهی من روزنامهنگاری است و بهناچار باید در این فضا باشم و اخبار را رصد کنم. اما سعی میکنم کل زندگیام در سایهی آن نباشد. هر چند در همین فضای مجازی میتوان فیلم دید، کتاب خواند و مطالبی را نوشت.
خب، از علایق و سلایقتان گفتید؛ اکنون از دغدغههایتان هم بگویید. مهمترین دغدغهتان در مورد ایران؟
مهمترین دغدغهام این است که ایران، «ویران» نشود.
مهمترین دغدغهتان در مورد کرمانشاه؟
از شاخصهای فلاکت فاصله بگیریم.
مهمترین دغدغهتان در زندگی شخصی؟
خوشبختی من در گرو خوشبختی جامعه است. برای خودم و بهصورت انفرادی دغدغهای ندارم حتی زندهماندن و پویایی روزنامه نقدحال که سالها در آن زندگی کردهام هم آرزویی برای توسعه و فرهنگ است.
فارغ از این سوالات، آنچه دوست دارید به مخاطبان ما بگویید.
فرصت برای زیستن کوتاه است و اگر دیر بجنبید همهچیز از دست میرود.
دیدگاه ها