آوای کرمانشاه: دادستان عمومی و انقلاب کرمانشاه در گفتوگویی به چالشی که در یک سال اخیر یعنی از زمان شیوع بیماری کرونا، گریبانگیر شده اشاره کرده و از کثرت شایعاتی گفته که حول این بیماری ساختهوپرداخته شده و در فضای مجازی منتشر میشود. واقعیت هم این است که حجم بسیار بالایی از شایعات از آمار مبتلایان و فوتیهای این بیماری تا نحوه انتشار و ابتلای به آن و از سیاسی و مشکوک بودن این بیماری و وهم خواندن آن تا راههای درمان و عوارض داروهای تجویزشده برای درمان این بیماری؛ شما میتوانید رد غریبی از افکار و ایدههای خندهدار، هراسآور، خرافی و… در میان مطالب منتشر شده بیابید. وجه مشترک اکثر آنها هم این است که عموماً با منطق بشری و با عقل جور در نمیآید؛ اما به سرعت هم منتشر میشود و هم مورد استناد مردم قرار میگیرد.
یک نکته داستان که بسیار هم موردتوجه قرار میگیرد، بخش بیاعتمادی یا کم اعتمادی به جریان رسانهای رسمی داخل کشور و گفتههای مسئولان است. در این باره هم زیاد سخن گفته شده و هم بسیاری در این کشور تلاش عجیب و در عین حال موفقی دارند در نشنیدن این سخنان و توصیههای دلسوزانه و توجه نکردن به آن. برای همین هم پرداختن بیش از حد به آن بلاوجه است. فقط یک نکته اینکه گوش و چشم و ذهن مردم در خلأ نمیماند. هر میزان عرصه برای یک بخش جهت اطلاعرسانی و آگاهیبخشی محدود شود؛ عرصه و سمت دیگری به سرعت جای آن را میگیرد تا گوش و چشم و ذهن مردم را پر کند.
آنچه موردتوجه این یادداشت است، سمت دیگر داستان است. یعنی خود مردم. بارها پیش آمده که در جمع دوستان یا خانواده حضور داشتم و مطلبی از یکی از شبکههای اجتماعی نقل شده و در اکثر موارد من زیر بار پذیرش آن نرفته و رد کردهام. هر بار هم نقلکننده با نگاهی شماتتبار، من را نگاه کرده و یا به صورت صریح و یا با کنایه به من حالی کرده که انگار فقط خودت میفهمی و دیگران نمیفهمند! هر چی ما میگوییم را رد میکنی و نمیپذیری. پاسخ من، اما همیشه یک چیز بوده است. اول آنچه میشنوی و میخوانی را با منطق و عقل بسنج اگر دیدی با آن میخواند تازه به این فکر کن که این مطلب ممکن است درست باشد، نه صد در صد درست است. اگر هم با منطق و عقل جور در نمیآید، به کلی فراموشش کن و جایی هم نقلقول نکن.
اما مشکل اینجاست که چند درصد جامعه اینگونه تفکر انتقادی دارد؟ چطور توانسته یاد بگیرد که از مغز و ذهن خود دروازهبانی و محافظت کند و به هر فرآوردهای که ممکن است در حکم یک زباله غیرقابل بازیافت باشد اجازه ورود به دنیای درونش را ندهد؟ کشوری که سرانه مطالعه در آن به حدی فاجعهبار است که آدم خجالت میکشد حتی به عددش فکر کند؛ نباید توقع داشته باشد که شایعه در آن به سرعت رواج پیدا نکند. مردمی که انسانهای کتابخوان و اهل تفکر و تحلیل را به تمسخر میگیرند، چرا نباید هر مطلب سطحی، مزخرف و خندهداری را باور نکنند. وقتی اهل فضل و معرفت در عسر و حرج از هر نوع و قسمی هستند، کاملاً طبیعی است که مشتی کمسواد -حالا مغرض و معاند یا نادان و متوهم- به افکار و عقاید مردم جهت بدهند.
بارها پیش آمده از خیلیها پرسیدهام که چرا کتاب نمیخوانی و اولین پاسخ این بوده که وقت ندارم. البته 7 تا 8 ساعت در روز با گوشی همراه مشغول چرخ زدن بین شبکههای اجتماعی هستند؛ اما وقتی برای کتاب ندارند. حوصله دارند کلی مطالب سطحی و مزخرف که به وفور در این نرمافزارها دستبهدست میشود را بخوانند؛ اما وقت و حوصلهای برای ورق زدن و خواندن کتاب ندارند. کاملاً طبیعی است که در این فضا، این ذهن آماده پذیرفتن و باور کردن هرگونه شایعهای است. واقعیت این است که مزاج ما سازگار است با شایعه.
دیدگاه ها