مجتبی تجلی: هنگامیکه مارتین هایدگر در بیان فلسفهاش به واکاوی ریشه واژگان به قصد یافتن حقیقت پرداخت مخاطب امروزی را در مقابل واقعیتی نو قرار داد. اینکه سیر تغییر کاربرد و معنای واژه در گذر زمان چگونه نه فقط آن را به نابودی و انزوا کشیده بلکه در برملا ساختن حقیقت هستی نیز خلل انداخته است. برای مثال او از کلمه «لوگوس» یاد میکند. میگوید در ابتدا لوگوس یک هارمونی وجودشناختی بین کلمه «تفکر» و کلمه «بودن» بود. سپس بیان میکند که این واژه به مرور از این جایگاه رفیع (اندیشه) به جایگاه « قضاوت « و بعدتر به وجود شخصی انسانی (مسیح) متنزل گردید.
در زبان معمول انسانی کم نیستند واژههایی که به تیغ بیترحم تمدن و در چند مدت اخیر به ضربات بیمحابای تکنولوژی به بیراهه معنای واقعی خود رفتهاند. نیاز دیده میشود که با حفظ و واکاوی برخی واژهها به نقش اصلی آنان راه برد. با ذکر این کوتاه به نمونهای از این دست در گویش قدیمی برخی مناطق جنوب خراسان که توجهام را جلب کرد اشاره میکنم. «اندیشه کردن» نزد اجداد ما به همان حالت معمول و مرسوم، فکر کردن و توجه در مقام پروای هایدگری که این فیلسوف مبسوط بدان اشارت کرده بوده است. منظور مارتین هایدگر از «پروا» (به ترجمه سیاوش جمادی) همزمان «هَمّ داشتن» به چیزی و «اندیشه و فکر» راجع به آن است. گویا «پروا»ی چیزی داشتن نوعی راهکار درک و عبور از آن در نظر گرفته میشده است و اینک کمتر ردّی از این معنا باقی مانده است. به دو کاربرد واژه پروا در گویش قدیمیهای جنوب خراسان که آن را اتفاقی در گفتمان مردی روستایی میتوان هنوز شنید توجه کنیم. وقتی همراهش قصد پریدن از جوی آبی فراخ یا موارد مشابه سخت دارد میگوید: «پروا کن». پروا در این گویش همان توجه، فکر، هَم داشتن و احتیاط عقلانی معنا میدهد. با این گفته مخاطب به توجه در مورد آنچه جلو رو اوست ارجاع میشود و دنبال راه مطمئنی برای عبور میگردد.
اما به وجه دیگر «پروا» نیز در این گویش توجه کنیم. پروا که امروز ترس معنا میدهد، توجه و احترام نیز بوده است. یعنی چیزی را محترم و لایق مراقبت به حساب آوردن. وقتی میگویند: «فلانی زن بیپروایی است»، یعنی آنکه توجهی به دیگران و اطرافیان و نظر آنان [همگنان] ندارد و بیاهمیت دانستن با آن متبادر میشود. در اینجا مراد از پروا عدم مراقبت در لحاظ کردن حجاب، فرهنگ غالب و یا گفتار و از این دست معنا میدهد. کلمهای ظاهراً بدین سادگی حاوی دو معنای عمیق اجتماعی – فلسفی ولی مرتبط با هم است. به این قرار که اگر در مورد چیزی بیاندیشیم همزمان باید که بدان توجه نیز کرد. این دو خصلت همان رویکردی است که در فلسفه هایدگر برای برخورد با هستی به آن اصرار ورزیده میشود. البته که انتخاب کلمه «پروا» از سوی مترجم به خاطر همراهی همزمان دو معنا در آن بوده و اتفاقی نیست. همانطور که کاربری آن در گویش محلی نیز همان است. متأسفانه امروز این واژه به سرنوشتی دچار شده است که «ترس» و «روگردانی» از چیزی را به مخاطب القا میکند و این درست عکس مفهوم اصلی آن است. یقیناً واژههایی حکیمانه انتخاب شدهی دیگری هم مثل مورد یاد شده با سایش و دیرینگی زبان از محاوره فولکلوریک رخت بربستهاند. وظیفه انسان ویرانگر امروز که تا کنون نه تنها با جهان بلکه با گفتار خود بدترین رفتار را مرتکب شده است بازیافت و ساختشکنی از آنان است. البته این وظیفه هم مطابق معمول به دوش اهالی ادب و فرهنگ گذاشته میشود. امید که در آن موفق باشند.
دیدگاه ها