آوای کرمانشاه، معین شرفایی: ۲۲ مردادماه روز جهانی جوانان است؛ روزی که بسیاری از جوانان جهان دغدغهها و مشکلات خودشان را مطرح میکنند و در راه اعتلای آن میکوشند. در این رابطه، با سه تن از جوانان کرمانشاهی که هرکدام دغدغهها و صحبتهای مختلفی برای جامعه دارند، گفتوگویی انجام دادیم.
امیر سنجابی، محسن حسینخانی و کاوه همتی مهمانان ما در این میزگرد بودند. سنجابی نویسنده، و کارشناس ارشد روانشناسی است و به تازگی از دانشگاه رازی کرمانشاه فارغالتحصیل شده، در کنار فعالیت دانشگاهی، در زمینههای روزنامهنگاری و داستاننویسی نیز فعالیت جدی دارد.
کاوه همتی نیز که در این گفتوگو همراه ما بود، دانشجوی ترم آخر مهندسی عمران است. او و چند تن از دوستان هنرمندش، صفحه مجازیای تحت عنوان «رادیو بنوانه» راهاندازی کردهاند که با هدف بررسی دغدغه افزایش آگاهی عمومی نسبت به هنر، موسیقی و ادبیات و شعر فعالیت دارند. از دیگر فعالیتهای همتی میتوان به افتتاح اولین گلخانه حامی محیطزیست (سیکاس) اشاره کرد؛ آنچنان که همتی گفت، روند کار این گلخانه بدینصورت است که کاغذهای باطله را با گلهای زینتی و کاکتوسهای متنوع معاوضه میکنند و در راستای حمایت از محیطزیست میکوشند.
محسن حسینخانی، دیگر مهمان ما در این میزگرد، کارشناس پرستاری است و این روزها که کادر درمان پزشکی در حال مبارزه با ویروس کرونا هستند این جوان کرمانشاهی پابهپای همکارانش در حال خدمت به بیماران است. او در کنار فعالیت در حرفه پرستاری، به شعر و داستان نیز علاقه دارد. حسینخانی چند کتاب شعر با عناوین «کودکیام را پس بدهید» از نشر اقلیما، «این عاشقانههای کوچک یک روز بزرگ میشوند» از نشر اقلیما، «زمین گرفتگی» از نشر مایا، و «تنها مرگ زندگی میکند» از نشر فصل پنجم را در کارنامه خود دارد.
مشروح این میزگرد را در ادامه میخوانید.
** دغدغه مشترک امروز جوانان علیالخصوص در شهر کرمانشاه از نظر شما چیست؟
امیر سنجابی: اولین چیزی که به ذهن یک جوان کرمانشاهی در مورد دغدغه خطور میکند بحث شغل و بیکاری است، اما من توضیح خواهم داد که دغدغه مشترک جوانان ما بههیچوجه کار نیست! مهمترین دغدغهای که جوانان دارند و ما پس از گفتوگو با آنها میفهمیم، این است که اغلب دوست دارند زندگیای داشته باشند عاری از رنجهای ذهنی و مشکلات، زندگیای پر از آزادیها و لذتهای بیشتر. من فکر میکنم مهمترین دغدغه جوانان امروز ما همین است و وقتی این دغدغه را به درستی پشت سر میگذارند و شرایط بهگونهای پیش رود که زندگی بدون رنجی را تجربه کنند، در مرحله بعدی زندگی که بزرگسالی است میتوانند سازندگی بیشتری برای جامعه و کشور خود داشته باشند.
کاوه همتی: من فکر میکنم اگر بخواهم جامعه جوانان را تقسیم کنم بخشی (در حدود پنج الی ده درصد) دغدغه کیفی زندگی را دارند و نسبت به محیط خود منفعل نیستند و بخش دیگر جوانان متأسفانه هدف خاصی را دنبال نمیکنند و زندگی سخیف و متکی به حاشیههای منفی را پشت سر میگذارند و دغدغههای این دو گروه از جامعه جوانان در کرمانشاه بسیار باهم متفاوت است و بخش کوچک جامعه جوانان کرمانشاه که هدف صحیحی را دنبال میکنند زیر سایه بخش بزرگتر که متأسفانه جمعیت منفی جوانان را تشکیل میدهند قرار میگیرد و دستاوردهای جوانان هدفدار کرمانشاهی زیر سوال میرود.
محسن حسینخانی: مشکل اصلی و دغدغه اصلی به نظر من شغل نیست مشکل عدم هویت و سرگشتگی است، چه بسیار جوانهایی که کار دارند اما افسردهاند در همین محیط کار خودم. دلیل هم دارد از نوع آموزش اولیه گرفته تا پذیرش در رشتههایی که علاقهای وجود ندارد تا حقوق پایین و نحوهی برخوردهایی که در سر کار صورت میگیرد.
** نقش جوان در جامعهی ما چقدر جدی است؟
امیر سنجابی: در مورد این سوال باید بگویم به نظر من شرایط در کشور ما بهگونهای است که منابعی مثل ثروت یا قدرت در دست جوانترها نیست و اساساً جوانان در کشور نه اجازه تصمیمگیری نه حتی اجازه به عهده گرفتن کارهای اجرایی را نیز ندارند، این باعث شده که ما از جوان بودن یک تفکر منفعل بودن داشته باشیم. اما این انفعال خودخواسته نیست و با طبیعت جوانی ناسازگار است و جوان میتواند با نیرویی تازهای که در خود دارد نقشهای بسیار مهمی در جامعه ایفا کند.
کاوه همتی: فکر میکنم متولدین دهههای هفتاد و هشتاد عملاً در جامعه یک شوخی هستند، ما جوانان در جامعه متأسفانه جایگاه خوبی نداریم و همیشه با آرزوها و حسرتهای بسیاری زندگی میکنیم مثلاً من علاقه بسیاری به فوتبال داشتم و هنوز هم دارم اما همیشه برای من سوال بوده که چرا استان ما یک تیم خوب فوتبال ندارد؟ تا استعدادهای خوب شهرمان در این تیم توپ بزنند من حتی حسرت رفتن به استادیوم در کرمانشاه را نیز دارم، آخر مسابقه فوتبالی نیست که در اینجا برگزار شود! و ما به یک شکلی زندگی میکنیم که آرزوها و حسرتهای ما جایگاهی در زندگیمان ندارد و خود من که الان حدود ۲۴ سال سن دارم عملاً هیچ کجا جدی گرفته نشدهام و همسنوسالهای من آنهایی موفق شدند که متکیبهخود بودند و با شانس و تلاش بسیار به جایی رسیدند که البته تعداد این افراد از جوانان بسیار در جامعه ما کم است.
من دوست و همکاری دارم به اسم میلاد جلیلیان که همسن خودم است، میلاد عکاس بسیار حاذق و چیرهدستی است که در چند جشنواره بزرگ عکاسی در خارج از کشور مقامهای خوبی آورده و هر بار که از او دعوت میکنند تا در کشور مذکور حاضر شود متأسفانه مشکل مالی اجازه این مهم را به او نمیدهد حتی پیشینه عکاسی نیز در کرمانشاه متأسفانه خوب نیست، آقای جلیلیان هر بار که میخواهد از سطح شهر یا مکانی عکاسی کند با ترسولرز عجیبی روبرو میشود و این سرخوردگی سبب میشود که کارش را خوب انجام ندهد.
محسن حسینخانی: جوانان ما هیچ نقش چشمگیری ندارند. در جامعه ما معمولاً به جوانان زیاد بازی نمیدهند و این اشتباه بزرگی است. باید در زمینه آموزش و پرورش نیرویهای تازهنفس، تلاش کرد. برمیگردم به پاسخ سوال اولم؛ جوانی که پرورش و آموزش صحیح ندیده میخواهد چهکار چشمگیری انجام دهد؟
** مهمترین مشکلات نسل جوان را چه چیز میدانید؟
امیر سنجابی: من به صورت کلی این سوال را پاسخ دادهام، خب اینجا توضیحام را واضحتر بیان میکنم. در مورد اینکه جوانان اغلب طالب زندگیای بدون رنج و پر از آزادی هستند به چه چیز اشاره دارد، جوان هم مثل هر انسان دیگری یک سری نیاز دارد، بخشی از این نیازها با بدن تعریف میشود و بخش دیگر با جامعه. آن نیازهایی که در بدن و جامعه شکل میگیرد اگر به درستی رفع نشود یک سری پیامدهایی را با خود به همراه دارد. من فکر میکنم ازدواج جزو نیازهای اساسی یک جوان است که خب ما دیدهایم یک جوان- فرقی ندارد چه دختر و چه پسر- موانع بسیاری را برای یک زندگی ایدهآل پشت سر میگذارند، از مسکن گرفته که مشکل بسیاری از جوانان امروز است تا کار و گران بودن بسیاری از کالاها، این موانع دستبهدست هم میدهند و نیازی که کاملاً طبیعی، مشروع و قانونی است برطرف نشود. این عوامل سبب میشود روابط نامشروع بسیاری شکل گیرد و پیشینه فرهنگی ما نیز که روابط خارج از ازدواج را نمیپذیرد باعث میشود این نیاز سرکوب شود. سرکوب نیاز جنسی در جوانان باعث میشود که بهمرور انواع اختلالات و کژرفتاریهای مختلف در جوان شکل بگیرد. در واقع این حق جوان است که از طریق روابط مشروع و قانونی نیاز خود را برطرف کند.
بخش دیگر نیاز جوان، نیاز به احساس آزادی است که متأسفانه در جامعه ما دچار محدودیتهایی است و در نهایت سرکوب میشود. یکی دیگر از این نیازها نیاز به شایستگی است. خب جوان نیازمند یک شخصیت اثرگذار در جامعه است و دوست دارد کاری که انجام میدهد مورد ستایش قرار بگیرد و بسیاری دیگر از نیازهای روانشناختی که متأسفانه در جوانهای جامعه ما به درستی رفع نمیشود.
کاوه همتی: مهمترین مشکل جوان کرمانشاهی، سخیف زندگی کردن است، از سبک زندگی گرفته تا نوع لباس پوشیدن و انتخاب اهداف، همانطور که گفتم بسیاری از جوانان کرمانشاهی بدون هدف زندگی میکنند و دنبال حاشیه رفتن و تجربههای بسیار بد و منحوس هستند، دغدغهها سطحی شده و من فکر میکنم بخش خوب جوانان کرمانشاهی متأسفانه دیده نمیشوند و مهمترین مشکل امروزه جوانان بیهویتی است عدم باور به خود و دیدن تواناییهایی خودشان سبب این امر میشود.
** مهمترین خواسته جوان امروز «شغل» است؛ فکر میکنید چه عواملی باعث میشود که جوانان شغل موردنظر خود را پیدا نمیکنند؟
امیر سنجابی: من فکر میکنم اشتباه اساسی است که ما فکر کنیم مشکل جوانان شغل است. طبیعت انسان با کار ناسازگار است و کار کردن در سرشت انسانی قرار ندارد! ما عملاً کار میکنیم تا جامعه به ما یک اعتباری بدهد و ما از آن اعتبار نیازهای بنیادی خود را برطرف میکنیم و اگر نیازهای اساسی یک جوان که به آن اشاره کردم حل شود اصلاً دیگر دغدغه یک جوان شغل نخواهد بود، نکتهای که وجود دارد کار مشکل طبیعی یک جوان نیست.
در استان ما -کرمانشاه- تحقیقهای بسیاری در مورد بیکاری انجام شده و راهکارهایی بسیار خوبی هم ارائه شده است. حدود سی سال است که به طور گسترده بیکاری شناخته شده و عوامل آن بررسی شده و راهکارهایی هم ارائه شده و ما توان برطرف آن را داریم ولی چرا این مشکل حل نمیشود؟ من فکر میکنم عدهای – که قدرت زیادی دارند – از این بیکاری سود میبرند و همین باعث میشود با وجود تمام راهکارها، این موضوع حل نشود.
کاوه همتی: خب شغل دیگر موضوع کلیشهای شده است همه ما جوانان از مسئولین خواستار شغل و تأمین آرامش زندگی هستیم و خب آنقدر بیتوجهی دیدهایم که به شخصه خودم توقع کمک از جامعه ندارم و خودم را متکی به خانوادهام میدانم حالا شما فرض کنید یک جوانی از خانواده خوبی برخوردار نیست، خب تکلیف این جوان در جامعه چه میشود؟!
و من نمیخواهم همه مشکلات را گردن مسئولین و جامعه بیاندازم، من فکر میکنم آنقدر توقع زیاد شده که خود جوان ایرانی دیگر منتظر نشسته تا شغل به سوی او بیاید و این امر اصلاً درست نیست، یک جوان امروزی برای خودش قدمی برنمیدارد همهاش انتظار از جامعه و اطرافیان دارد که لقمه را در دهانش بگذارد. الان در حال حاضر در گلخانهای که مشغول به کار هستم همراه با دو عزیز دیگر مشغول گذران زندگی هستیم، با حداقل سرمایه و پشتکار بسیار و تلاش شب و روز کار میکنیم و سعی کردهایم روی پای خودمان بیاستیم. میشود راحت خودساخته بود، سختی بسیار دارد اما دست آورد حاصل از آن بسیار دلنشین خواهد بود.
** اگر پیامی برای همنسلهای خود دارید بفرمایید.
امیر سنجابی: با توجه به صحبتهایی که انجام دادم تنها پیامی که دارم این است که جوانان نیازهای واقعی خودشان را با نیازهای کاذب اشتباه نگیرند، مهمترین مطالبهای که جوان از مسئولین باید داشته باشد مسئله ازدواج است و حداقل در مورد این مسئله باید ازدواج طوری شکل بگیرد که وابسته به داشتن شغل یا اقتصاد نباشد.
کاوه همتی: من از جوانان میخواهم که درست زندگی کنند، مطالعه کنند، ورزش کنند و همچنین زندگی پاک و خوبی را پشت سر بگذارند. از تجربه افراد موفق در زندگیشان استفاده کنند و از غرور فاصله بگیرند و سعی کنند روح سالمی داشته باشند، به خود خواسته بودن نیز اشاره کردم و دوباره اشاره میکنم که از دیگران توقع نداشته باشند، روی پای خودشان بی ایستند و به دنبال یک زندگی سالم باشند.
محسن حسینخانی: پیام من تنها آگاهی داشتن و ناامید نبودن است، شاید تنها راه آن نگاه عمیق به خود و کشف استعدادهای واقعی ما باشد. پیدا کردن آن خود واقعی که بسیار سخت است، ولی انجامپذیر است. خود من یک پرستارم، هم مینویسم و هم شعر میگویم. خیلیها هنوز نمیدانند در چه چیزی استعداد دارند و میخواهند در آینده چهکاری انجام دهند؟ فقط دنبال به دست آوردن یک شغل ثابت هستند در صورتی که واقعیت زندگی چیزی فراتر از شغل است؛ که من میگویم خلق کردن! ایکاش جوانها بتوانند برای فرزندهایشان این راه را هموار کنند چون هیچ امیدی به سیستم آموزش و پروش نیست.
ما در شرایط بسیار بدی گیر افتادهایم، اوضاع اقتصادی و فشارهای روحی، روانی و بیماری و… باعث عدم تمرکز جوانهای ما شده است، راه به شدت سخت شده و من فکر میکنم نسل جوان ما باید به این نتیجه برسند که از سوی جامعه هیچ دستی برای یاری دراز نخواهد شد. به نظر من مطالعه میتواند خیلی در تصمیمگیری یک جوان موثر باشد. حقیقت ما در مدرسه چیزی یاد نگرفتیم، یک جوان در دانشگاه چیزی که به زندگیاش کمک کند متأسفانه یاد نمیگیرد یعنی البته چیزی برای ارائه وجود ندارد تا جوان فرابگیرد، پس باید تا دیر نشده شروع کنند به خواندن کتابهایی که مفهوم زندگی را آموزش میدهد.