آوای کرمانشاه، دکتر محسن احمدوندی: مقاله «خوانش هرمنوتیکی نامِ داستان در سه قطره خون صادق هدایت و ربیع فی الرّماد زکریا تامر» حاصل پژوهش آقایان ابراهیم محمدی، دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بیرجند و حبیبالله عباسی، استاد تمام زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی و خانم عفت غفوری حسنآباد، دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی دانشگاه بیرجند است. من نویسندگان مقاله را نمیشناسم اما حدس میزنم که این مقاله از آن دست مقالاتی است که دانشجو مینویسد و استاد میچاپد [«چاپیدن» مصدر جعلی از فعل مرکب «چاپ کردن» است و در اینجا هیچگونه بار معنایی منفیای ندارد!] و معتقدم کار اصلی را همین دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی انجام داده باشد که نامش در ته لیست به چشم میخورد و اسم دو استاد دیگر تزیینی باشد. این مقاله را مجله علمی پژوهشیِ «کاوشنامه ادبیات تطبیقیِ» دانشگاه رازی داوری و چاپ کرده است. حبذا به این داوری و حبذا به این چاپ.
بنیان نظری مقاله بر این اصل استوار است که از طریق نام داستان میتوان به محتوای داستان و جهانبینی نویسنده پی برد. حرفْ حرفِ درستی است اما نیاز به پژوهشگری آگاه، خلّاق و کاربلد دارد. نویسندگانِ مقاله دهها تیتر ریزودرشت زیر هم ردیف کردهاند تا مهمترین مؤلفهها در گزینش نام داستان در مجموعه داستان «سه قطره خون» هدایت و «ربیع فی الرّمادِ» زکریا تامر، نویسنده سوری را تطبیق دهند و تحلیل کنند. نویسندگان مقاله بر این باورند که «هرمنوتیک دانشی است که به تفسیر متون میپردازد تا معانی پنهان آنها را آشکار سازد» (محمدی و دیگران، ۱۳۹۳: ۱۴۶) و لابد هدفشان این بوده است که با این خوانش هرمنوتیکی معانی پنهان در داستانهای این دو مجموعه را کشف و آشکار کنند، اما دریغ از کشف یک معنای پنهان که بشود آن را نو دانست و در کنار دیگر دستاوردهای هدایتپژوهی در این سالها قرار داد. از خلال متن مقاله به خوبی روشن میشود که نویسندگان آن نهتنها با آثار هدایت و جهانبینی او آشنا نیستند، بلکه خودِ مجموعه «سه قطره خون» را هم درستوحسابی نخواندهاند. آیا کسانی که آثار فارسی هدایت را نخواندهاند و نفهمیدهاند از عهده خواندن و فهمیدن آثار عربیِ زکریا تامر به خوبی برآمدهاند. از آنجا که من آثار عربی این نویسنده را نخواندهام، داوری دراینباره را به اهلفن واگذار میکنم و در اینجا تنها به چند مورد از اشکالات مقاله در بخشهایی که مربوط به صادق هدایت است اشاره میکنم و میگذرم.
در بخشی از مقاله که به بررسی ساختار واژگانی عناوین داستانها مربوط میشود آمده است:
در این عناوین [عناوین داستانهای مجموعه «سه قطره خون»] تقدّم «سه»، «آینه»، «طلب» و «گجسته» در عبارات [«سه قطره خون»، «آینه شکسته»، «طلب آمرزش» و «گجسته دژ»] نشانگر اهمیت این واژهها نزد نویسنده است [یعنی «سه»، «آینه»، «طلب» و «گجسته» از نظر نویسنده مهم هستند که در آغاز ترکیب قرار گرفتهاند]. در مجموعه «سه قطره خون»، در متن داستان چندین مرتبه به این عبارت به صورت صریح اشاره شده است. [خب گیرم در متن داستان «سه قطره خون» چند بار به عبارت «سه قطره خون» اشاره شده باشد، این امر چه ارتباطی با اهمیت دیگر عناوین در دیگر داستانهای این مجموعه دارد؟] با تفکیک عبارات و اسامی این اثر نیز درمییابیم بسیاری از واژگان از سه هجا تشکیل شده که تأکیدی بر عدد سه است [کدام عبارات و اسامی؟ آیا نویسندگان مقاله کل عبارات و اسامی مجموعه «سه قطره خون» یا فقط داستان «سه قطره خون» از این مجموعه را تجزیهوتحلیل آماری کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند؟ اگر جواب مثبت است این تحلیلها کجاست؟ اگر منظور از عبارات و اسامی همین چهار عنوان یعنی «سه»، «آینه»، «طلب» و «گجسته» باشد، تنها دو واژه از این چهار واژه سه هجایی است و این هم کشف عجیبوغریبی نیست.] که با توجه به آشنایی هدایت با فرهنگهای مختلف میتوان عدد سه را به گونههای مختلف تحلیل کرد [تحلیلهای مختلف عدد سه را هم که نویسندگان در اینجا وعدهاش را میدهند در ادامه خواهید خواند و خواهید دید!] (همان: ۱۵۲).
میبینید که در یک مقاله علمی که اساس آن باید بر روشن بودن معنا و مفهوم باشد، متن چنان مغلق، مبهم و پیچیده است که فهم آن جز از طریق دانش هرمنوتیک میسر نیست!
دیدگاه ها