آوای کرمانشاه، دکتر لقمان قنبری: الگوی مدرنیزاسیون توسعه ماحصل تحولات سیاسی-اقتصادی در جهان غرب بود که بعد از جنگ جهانی دوم بهعنوان یک برنامه و دستورالعمل برای درمان درد توسعهنیافتگی کشورهای توسعهنیافته (بهزعم کشورهای غربی) از سوی نظریهپردازان غربی (عمدتاً لیبرال) تعریف و تجویز گردید. البته سالها بعد از سوی منتقدین بهویژه نظریهپردازان معروف به رویکرد پساتوسعه بسیاری از جنبههای هستی شناختی، روششناسی و معرفتشناختی آن مورد نقد قرار گرفت. بهطورکلی تئوری مدرنیزاسیون بهعنوان نظریهای تعریف شده است که بر اساس آن دولتها در یک فرایند سامانمند و متأثر از بنیادها و هنجارهای غربی به سطوح پیشرفتهتری از توسعه میرسند. نظریهپردازان نوسازی نگـاهی دوگانـه به جوامـع داشته و بر این باورند که جوامع یا سنتی هستند یا مـدرن. همچنین نظریه نوسازی بر این فرض استوار است کـه تمـامی جوامـع در یـک مرحله شبیه به هم بوده (مرحله سنتی) و درنهایت با پشت سر گذاشتن دگرگونیهای مشابه کشورهای غربی و از طریق اشاعه فرهنگی، بهصورت جوامع مدرن در خواهند آمد. بهعبارتدیگر همینکه کشورهای کمترتوسعهیافته در تماس با غرب قرار گیرند دیگر نمیتوانند از حرکت بهسوی نوسازی اجتناب ورزند.
مطابق نظریه مدرنیزاسیون؛ توسعه مسری خطری، تاریخی، تکاملی و پیشروندِ و بازگشتناپذیر و قهری خواهد بود. درنهایت باید گفت مدرنیزاسیون مجموعهای از برنامههای اقتصادی، اجتماعی، صنعتی شدن، شهرنشینی و کاربرد فنّاوری در زندگی روزمره است که میتواند برای بعضی جوامعی که به لحاظ فکری و مدیریتی در آمادگی کافی نیستند پیامدها و مخاطراتی در حوزههای مختلف در پی داشته باشد؛ اما در ایران و بهتبع استان کرمانشاه نیز مدرنیزاسیون از الگوییهای عمده در مباحث توسعه بوده است که برای سالهای متمادی از سوی نهادهای مجری توسعه (استانداران و فرمانداران) اعمال و اجرا میگردیده است. بهعبارتدیگر استان کرمانشاه برای مدتهای مدیدی محملی برای طرحهای آزمایشی همراه با آزمونوخطا در امر نوسازی بوده است. در همین راستا و به لحاظ تاریخی با روی کار آمدن دولت پهلوی، در کرمانشاه نیز برخی اقدامات عمرانی و اصلاحی مانند شهرسازی جدید و تأسیس راههای شوسه آغاز شد. البته به شکلی رسمی برنامهریزی توسعه در ایران، از سال ۱۳۲۵ و باهدف تقویت زیرساخت صنعتی و عمرانی کشور و به عبارت دقیقتر، بهمنظور مدرنیزاسیون یا نوسازی جامعه سنتی ایران آغاز شد و در دهههای 40 و 50 شمسی با اجرای انقلاب سفید به اوج خود رسید. بههرحال اقدامات نوسازانِ در ایران تأثیرات زیادی بر استان کرمانشاه گذاشت در این استان بهتدریج ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی به سمت نوعی نوگرایی تضاد برانگیز رفت برای مثال گفتمان ناسیونالیسم افراطی در دوره پهلوی با تأکید بر زبان فارسی و نژاد آریایی و منحط دانستن زبانهای قومی و محلی و نژادهای غیر فارس تأثیر جبرانناپذیر بر پیکره هویت فرهنگی و زبانی مردم کرمانشاه گذاشت. بعلاوه در این دوره در چارچوب نگرش مدرنیزاسیون، شاهد توسعه کمی در زمینههای صنعتی شدن، شهری شدن، بهداشت، سکولاریزه شدن جامعه، افزایش کارخانهها و بیمارستانها، زوال نهادهای دینی در کرمانشاه به عنوان استانی کردنشین بودیم. البته نباید فراموش کرد که این تحول در صورتبندی جامعه کرمانشاه بستر را برای نوعی آشفتگی و دوگانگی و به عبارتی آنومی اجتماعی و به متعاقباً نارضایتی اقشار خاصی از جامعه نسبت به وضع موجود فراهم کرد. برای مثال جامعه روحانیت سنتی و اقشار سنتی بازار از جمله جماعتهایی بودند که سیاستهای نوسازی را تهدید علیه بنیادهای هستی خود میپنداشتند. نباید فراموش کرد بعدها همین مخالفین به پایگاه اجتماعی و اقتصادی فعالان و روشنفکران انقلاب اسلامی در استان کرمانشاه بر علیه حکومت محمدرضا شاه تبدیل شدند.
اما وضعیت مدرنیزاسیون در دوره پساانقلاب اسلامی و به عبارتی در دوران جمهوری اسلامی شکل و محتوای دیگری به خود گرفت چراکه نظام جدید سیاسی مخالف توسعه به شکل غربی و شرقی بود و اصول شعار نه شرقی و نه غربی در همین راستا به صحنه آمد. بااینوجود در عمل آنچه مابعد از انقلاب در حوزه توسعه در استان کرمانشاه شاهد بودیم همان الگوی مدرنیزاسیون توسعه دوره پهلوی بود. بهویژه اینکه شرایط خاص بعد از انقلاب مانند جنگ تحمیلی و ناامنیهای اوایل انقلاب مجالی برای طرح نظریه جایگزین نمیداد. این نکته را هم نباید فراموش کرد که غلبه رویکرد نظامی-امنیتی در استان کرمانشاه به خاطر جنگ تحمیلی، این استان را در حوزه توسعه با وقفه و مشکلات فزاینده مواجه کرده بود.
بعلاوه در سالهای پس از انقلاب، سرعت توسعه در بخشهای زیربنایی و عمرانی استان کرمانشاه مانند دیگر استانهای واقع در غرب کشور، به دلیل موقعیت مرزی و تأثیر مستقیم از جنگ تحمیلی، روند کندی داشت. البته در دوره بعد از جنگ نیز کماکان مشکلات و موانع سر راه توسعه برای استان کرمانشاه به قوت خود باقی ماند که حتی متأسفانه هنوز برای آن چارهاندیشی علمی نشده است. به هر صورت هم در دوره پهلوی و هم در دوره ج.ا.ایران سیاستهای مدرنیزاسیون دانسته یا نادانسته پیامدهای فراوانی برای جامعه کرمانشاه به ارمغان آورد. امروزه نیز به نظر میرسد که طرحها و استراتژیهای مدرنیزاسیون توسعه در استان کرمانشاه، نهتنها این استان را در مسیر توسعه مطلوب، بلکه چالشها و پیامدهای فراوانی را در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای آن به ارمغان آورده است. به عبارت دیگر برخی اقدامات ارزیابی نشده در چارچوب رویکرد مدرنیزاسیون در طول سالها و دهههای گذشته، نهتنها به بهبود وضعیت استان کمک نکرده است بلکه برشدت و عمق مشکلات آن افزوده است؛ اما بهطور مختصر میتوان پیامدهای حاصل از الگوی مدرنیزاسیون توسعه در استان کرمانشاه را چنین برشمرد. پروژهای شدن امر توسعه در استان، مرکزگرا بودن و به عبارتی وابسته کردن امر توسعه استان کرمانشاه به مرکز (تهران)، عدم ملاحظات فرهنگ بومی و محلی در امر توسعه استان و به عبارتی فدا کردن جنبههای نرمافزاری توسعه به نفع جنبههای سختافزاری، ایدئولوژیک کردن توسعه، نابودی زیست روستایی، توسعه ناموزون، نابرابری جنسیتی، افزایش حس محرومیت در میان مردم استان، افزایش شهرنشینی مفرط، بحران حاشیهنشینی، افزایش شکاف بین فقیر و غنی، غیر مردمی و بیتوجهی به ملاحظات زیستمحیطی (خشکسالی- زلزله) را میتوان برشمرد؛ اما راهکار چیست؟ به نظر میرسد کاربست پیشنهادهای زیر برای برونرفت از مشکلات الگوی مدرنیزاسیون در استان کرمانشاه میتواند مفید باشد.
1- توجه به معرفت و هویت بومی در امر توسعه استان:
الگوی مدرنیزاسیون با بیتوجهی به معرفت و هویت بومی در امر توسعه استان، ماهیت استان کرمانشاه را هم چون یک جعبه سختافزاران مینگریست و روح و هویت موجود در این استان را فدای توسعه کالبد و ظاهر این استان مینمود. ازاینرو بهتر است که در آینده به مقوله زبان محلی، فرهنگ و نظام اپیستمه محلی توجه بیشتری شود و زمینه را برای غلبه دانش بومی بر دانش رسمی/ دولتی در امر توسعه استان فراهم نمود.
2- تمرکززدائی و انجام اصلاحات ساختاری در امر توسعه استان:
با توجه به پیامدهای عمدتاً منفی الگوی توسعه مدرنیزاسیونی در استان کرمانشاه ضرورت تمرکززدایی از دیوانسالاری همراه با انجام اصلاح ساختاری و کارکردی باید در صدر اولویتهای مدیران استانی قرار بگیرد. بهتر است در مدیریت استانداریها و فرمانداریها از تأکید بیشازحد به مقولههای نظارتی و سیاسی کم کنیم و وقت و هزینه بیشتری را صرف مسئله توسعه همهجانبه در استان بکنیم. بعلاوه دستگاه مرکزی سیاست (تهران یا پایتخت) بایستی تنها نقش کنترلی و تنظیم سیاستهای کلان را به عهده گرفته و بقیّه موارد سیاستگذاری و اجرا را بر عهده خود استانها واگذار نماید.
3- نقشآفرینی سازمانهای غیردولتی در امر توسعه:
لازم است در استان مشارکت سازمانهای غیردولتی در امر توسعه ارتقاء پیدا کند چراکه باعث انتقال وظایف توسعه به این سازمانها و تمرکززدایی از ساختارهای بوروکراتیک توسعه در استان میشود. بعلاوه رشد این نهادهای غیردولتی بهمنزله رشد جامعه مدنی و توانمندسازی مردم و درنهایت ارتقاء توسعه اجتماعی و فرهنگی در استان هست.
4- پایان بخشیدن بر غلبه رویکرد فنسالارانه و مکانیکی به امر توسعه:
حاکمیت فنسالارانه بر امر توسعه در چارچوب رویکرد مدرنیزاسیون در استان موجب شده است تا متأسفانه نگرشها به مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در این استان شکل مهندسیشده و ریاضی گونهای به خود بگیرد. این در حالی است که در حوزههای اجتماعی ما متغیرهای انسانی فراوانی داریم که آنچنان تأثیرات متعدد و متقابلی بر هم دارند که با تحلیلهای ساده مهندسی نمیتوان به فهم و درک درست از آنها دستیافت؛ بنابراین مدیران استان باید به مقوله انسانشناسی توسعه توجه بیشتری داشته باشند.
5- مردمی و محلی کردن امر توسعه در استان:
از منظر منتقدین الگوی مدرنیزاسیون، توسعه باید محلی باشند زیرا مردم میدانند و توانند در مورد چیزهایی که میشناسند عاقلانه فکر کنند؛ اما متأسفانه تابهحال حال وابستگی رشد و پیشرفت استان به دولت مرکزی (تهران) و فقدان سازوکارهای لازم برای مشارکت محلی در قالب نهادها و ساختارهایی که امکان توسعه را سرعت میبخشد، باعث عدم تحقق مشارکت محلی حقیقی شده است؛ بنابراین لازم است توسعه از شکل نخبهگرایانه، دستوری و از بالا به پائین توسط دولت خارج شود و بر جنبههای عمومی و مردمی و محلی توجه بیشتری کرد.
6- ملاحظات اکوسیستمی در امر توسعه استان:
از عمده پیامدهای اجرای الگوی مدرنیزاسیون توسعه در استان کرمانشاه خارج کردن رابطه انسان با محیط از چرخه تعادل و تعامل سازنده باهم بوده است. نگاه ابزاری به توسعه و توسعه فنّاوری و غلبه انسان بر طبیعت منجر به مخاطراتی فراوانی چون تشدید خشکسالی، زلزله، آلودگی هوا و در کل نابودی زیست محیط شده است به عبارتی فنّاوری به ابزار انسان برای سلطه بر طبیعت و نابودی اکوسیستم تبدیل شده است؛ بنابراین در این راستا برای حفظ اکوسیستم استان کرمانشاه بهتر است مدیران استان ملاحظات محیطی را در امر توسعه بیشتر مورد توجه قرار بدهند.
7- تعیین عدالت اجتماعی بهعنوان محور توسعه:
ازجمله نتایج اتخاذ رویکرد مدرنیزاسیون و به عبارتی پیامدهای مدرنیزاسیون برای استان کرمانشاه مسئله فقر، بیکاری و درنهایت فقدان عدالت اجتماعی بوده و هست. ازاینرو مسئولین ذیربط استان بهتر است مقوله رفع بیکاری و شکاف طبقاتی و رفع نا عدالتی را در اولویت برنامههای آتی خود در امر توسعه استان قرار دهند؛ بنابراین باید رفع تبعیضها و کاهش نابرابریها و همچنین کاهش افراد فقیر و توانمندسازی ملاحظه شود.
8- ملاحظه توسعه انسانی در امر توسعه استان:
شاخص توسعه انسانی متشکل از سه شاخص: امید به زندگی، آموزش و درامد است که با توجه به پژوهشهای و آمار موجود متأسفانه هنوز استان کرمانشاه در وضعیت مطلوبی قرار ندارد بنابراین هر نوع توسعهای در استان که منجر به ارتقاء امید به زندگی، آموزش و مهارتآموزی برای زندگی بهتر و درآمد کافی برای امرارمعاش مردم نباشد توسعه به معنای واقعی نیست از این مدیران و مجریان توسعه بهتر است غایت برنامهریزی خود را ارتقاء توسعه انسانی قرار دهند.
دیدگاه ها