آوای کرمانشاه: سال 98 در حالی به روزهای پایانی نزدیک میشود که بحران ناشی از شیوع کرونا اکثر کشورها از جمله ایران را در بر گرفته است. بااینحال بحران کرونا در سالی که بسیار سخت بر ایرانیان گذشت، بار و فشار مضاعفی بر روان مردم وارد کرده است. واقعیت این است که شتاب و مسیر تحولات در ایران و وقوع رخدادهای غمانگیز در کشور در سطحی است که زبان کارکرد خود را برای صحبت درباره آن از دست داده و نمیتوان در این باره سخنی گفت. میخواستم مطلبی در این آخرین شماره آوای کرمانشاه در سال 98 بنویسم؛ اما همانطور که پیشتر اشاره کردم نه کلمهای میشد پیدا کرد و نه بر فرض پیدا کردن کلماتی، این امکان وجود داشت که آنها را در قالب یک جمله درآورد. اصولاً دیگر کلمات یاری نمیکنند که در کنار هم چفتوبستی پیدا کنند برای آنچه لازم است گفته شود.
در این شرایط این ایده به ذهنم آمد که مطلبی بنویسم که هم دور از نصیحتهای معمول این روزها باشد که دائماً از مردم میخواهند که در خانهها بمانند و بیرون نیایند یا به دیدوبازدید هم نروند و هم در این جهت باشد که مردم را تشویق به ماندن در خانهها کند! بازی متناقض و در ظاهر سختی است. اما به این نتیجه رسیدم که بهترین کار، پیشنهاد چند فیلم و کتاب در این روزها به مخاطبان است. برای این کار هم پیشنهاداتم را در دو سطح قرار دادم. یک سطح برای آنها که به صورت جدی کتابخوان، یا اصطلاحاً فیلم باز هستند و در سطح دیگر کتابها و فیلمهای خوبی که برای آدمهای کمتر علاقهمند میتوان پیشنهاد داد. پس بدون اضافه کردن هیچ سخنی میروم سراغ اصل مطلب.
ابتدا از کتابها و فیلمهایی آغاز میکنم که کتابخوانها و فیلم بازهای حرفهای و جدی، بیشتر با آنها ارتباط میگیرند:
کتاب:
1- آثار داریوش شایگان: هر چه فکر کردم کدام اثر داریوش شایگان را پیشنهاد کنم دیدم جفای بزرگی در حق فیلسوف فرهنگ است. مایه سرفکندگی است که نهتنها جامعه ایرانی که حتی نخبگان و روشنفکران ایرانی نیز نتوانستند شایگان را دریابند و هنوز هم با گذشت چند سال از درگذشت شایگان، نشانهای از دریافتن اهمیت و جایگاه شایگان دیده نمیشود. شایگان به تعبیر عامیانه یکی از تنظیمترین آدمهای این مملکت بود. و یکی از معدود اندیشمندان ایرانی که جهانی فکر میکرد و مینوشت و صاحب اعتبار بینالمللی بود. هنوز هم متنی که او درباره فرانسه نوشته است در کتابهای درسی مدارس فرانسه، به عنوان متن اصیل و پایه در معرفی فرانسه تدریس میشود. بسیاری از آثار شایگان هم به زبان فرانسوی نوشته و بعدها در ایران ترجمه شده است.
بااینحال برای اینکه کار مخاطب را تا حدی راحتتر کنم، میتوانم در این روزها پیشنهاد کتاب آمیزش افقها را بدهم که منتخبی از آثار داریوش شایگان است. محمدمنصور هاشمی کار گزینش و تدوین این منتخبات را به عهده داشته است که در واقع دربرگیرنده بخشهایی از برخی کتابهای اوست. البته جای دو کتاب در این مجموعه خالی است که با توجه به نگاهی که هاشمی در انتخاب آثار داشته قابل توجیه است. اما این دو کتاب هر کدام دنیایی بزرگ دارند که توصیه میکنم آنها را هم حتماً بخوانید. یکی کتاب پنج اقلیم حضور که درباره پنج شاعر بزرگ ایرانی (فردوسی، مولوی، حافظ، سعدی و نظامی) است. شایگان در این کتاب که در واقع جمع پنج مقاله درباره هر کدام از این شعراست، از دریچه نگاه خود نظری شگرف انداخته بر این میراثهای بزرگ فرهنگ ایرانی و اشعار و آثارشان. شایگان در این کتاب میگوید که هیچ کشوری به اندازه ایران شاعر ندارد و مردم هیچ کشوری به اندازه ایرانیان، به شعر و شاعری التفات ندارند.
کتاب دومی هم که در مجموعه آمیزش افقها، متنی از آن نیامده اما بسیار کتاب ارزشمند و خواندنی است «زیر آسمانهای جهان» است. البته گردآورنده این مجموعه به کتاب «زیر آسمانهای جهان» هم اشاره کرده و گفته که انتخاب و برداشتن بخشی از آن سخت و ناممکن بوده است. بااینحال این کتاب روایت بسیار جذابی از زیست و زندگی، لحظات وجودی و کشف و شهودهای یک فیلسوف فرهنگ به همراه بحثهای جدی او در ساحتهای مختلف فلسفی و ادبی است. این کتاب حاصل گفتوگوی مفصل رامین جهانبگلو با داریوش شایگان است که در چند نوبت دیدار این دو ضبط و منتشر شده است.
2- فلسفه ملال: این روزها با آنکه به لحاظ زمانی به سال جدید و عید نوروز نزدیک میشویم اما بسیاری از ما در گفتوگوهای خود با دیگران یا در محاکات شخصی از ملال میگوییم و مینالیم. اما به راستی ملال چیست و چرا احساس میکنیم گرفتار آن شدهایم؟ به اینجا رسیدم که کتابی پیشنهاد کنم با عنوان «فلسفه ملال» نوشته لارس اسونسن. همین جا یک نکته غریب بگویم که اسونسن در پیشگفتار کتاب، درباره انگیزه و زمان نوشتن این کتاب میگوید: «کتاب حاضر مقالهای بود که در دورانی نوشتم که توجهم را به مسئله فراغت معطوف کرده بودم. پس از پایان یک طرح پژوهشی طولانی میخواستم استراحت کنم… و دست به هیچ کاری نزنم. ولی معلوم شد که این کاری نشدنی است و نمیتوانم هیچ کاری نکنم. بنابراین فکر کردم بهتر است کاری بکنم و کتاب حاضر حاصل این فکر بود.»
شگفتانگیز است که چنین کتاب پروپیمانی حاصل استراحت نویسنده آن است! کتابی که ملال را به عنوان موضوعی فلسفی بررسی کرده و علاوه بر نظر انداختن به ملال از دیدگاه بکت، کییر کگور، نیچه، هایدگر، پاسکال، شوپنهاور و چند نفر دیگر، ارجاعات دقیق و متعددی به گوته، بایرون، داستایوسکی، فلوبر، کوندرا، پسوآ و… دارد.
3- طبل حلبی: این کتاب گونترگراس را چند سال پیش خواندم و هنوز هم مشتاق هستم که آن را برای بار دیگر بخوانم. روایتی غریب از کودکی که تصمیم میگیرد دیگر بزرگ نشود. نام این کودک اسکار است و البته او میخواهد رشد جسمیاش را متوقف کند. اتفاقی که در سه سالگی او رخ میدهد. این رمان اشارات و ارجاعات متعددی به ظهور و بروز فاشیسم و نازیسم دارد و علیرغم اینکه حجیم است و خواندن آن به تنهایی ممکن است روزهای زیادی را از شما بگیرد اما شما را به دنیای شگفتانگیزی میبرد. اثری جذاب که با ترجمه کمنظیر سروش حبیبی لطف خواندنش دوچندان است.
4- ترسولرز: غلامحسین ساعدی همیشه جزو اولین انتخابهایم برای خواندن بوده است. حتی اگر برای دومین یا سومین بار یکی از مجموعه داستانهایش را در دست گرفته باشم. بهطورکلی تمامی آثار ساعدی ارزش خواندن دارد اما در اینجا میخواهم یکی از کتابهای او را به صورت ویژه پیشنهاد دهم. البته مجموعه «عزاداران بیل» به مدد فیلم «گاو» داریوش مهرجویی شناخته شده تر است، اما اینجا کتاب «ترسولرز» او را پیشنهاد میکنم. دنیای عجیبی که ساعدی در این اثر، همچون عزاداران بیل خلق میکند در روستای نامعلومی میگذرد. با آدمهایی که جهان برایشان کوچک است و کلمات هم معدود. دیالوگهای این کتاب و اکثر آثار ساعدی عموماً کوتاه است با کلماتی به غایت ساده و تکراری. حتماً این مجموعه داستان که البته با هم پیوستگی دارند را در برنامه مطالعه خود قرار دهید.
فیلم: ترجیح دادم به جای معرفی یک فیلم مجموعه آثار دو فیلمساز را برای این روزها پیشنهاد دهم.
1- مجموعه آثار زویاگینتسف: یکی از امیدهای جدی سینمای روسیه و بهطورکلی، جریان سینمای جدی در دنیا آندری زویاگینتسف است. او را تارکوفسکی دوم مینامند. زویاگینتسف تاکنون پنج فیلم ساخته که هر پنج تای آن ارزشمند است و باید هر کدام را چند بار دید. اولین ساخته او «بازگشت» است که به نظر میرسد ادای دینی است به تارکوفسکی بزرگ. در این فیلم با سکانسها و نماهایی مواجه میشوید که شما را به یاد فیلمهای تارکوفسکی به ویژه دو فیلم «استاکر» و «آینه» میاندازد. حتماً سعی کنید فیلمهای زویاگینتسف را بر اساس سال ساخت آثارش نگاه کنید چون مهم است که روند تکاملی او در ساخت آثارش را بفهمید و دنبال کنید. از همه بیشتر هم فیلم «لویاتان» را با دقت نگاه کنید که ارجاعی است به اثر مشهور توماس هابز. با این تفاوت که دیگر از تقدیس دولت خبری نیست. زویاگینتسف قرنها بعد از هابز، به این میپردازد که این غول عظیم به نام دولت همان کارکردی که هابز برای دولت برمیشمارد را دارد یا نه؟
2- مجموعه آثار بلا تار: بلا تار را این روزها کشف کردم. البته کشف از این جهت که پس از مدتهای مدیدی که درباره آثارش شنیده بودم بالاخره این روزها نشستم به تماشای آثارش. تا لحظه نوشتن این مطلب هم دو فیلم «هارمونیهای ورکمایستر» و «اسب تورین» را دیدهام. فضای سنگین، مهیب و آخرالزمانی کارهای بلا تار، خاص خودش است با بیان و روایتی غریب. برای دیدن این آثار بایستی زمینههای ذهنی و فکری قوی داشته باشید. من که تاکنون کتابی از نیچه نخوانده بودم بعد از دیدن «اسب تورین»، همزمان نشستم به خواندن نیچه. چون برای فهم «اسب تورین» لازم است با جهان فلسفی نیچه آشنا باشید. گرچه خواندن نیچه لازم است اما دیدن اسب تورین را از دست ندهید چون قطعاً باید این فیلم را برای چند بار ببینید!
اثر دیگر او که وقت خیلی زیادی برای دیدن میخواهد «تانگوی شیطان» است. حدود هفت ساعت و 30 دقیقه زمان این فیلم است. خودم هم هنوز این فیلم را ندیدهام اما قطعاً طی روزهای آینده هم این فیلم را میبینم و هم تمامی آثار دیگر بلا تار را خواهم دید.
***
الان میرسیم به بخش دوم معرفی کتاب و فیلم. کتابها و فیلمهایی که در ادامه پیشنهاد میشوند کارهایی جدی و قابل تاملاند اما نه به سختی و پیچیدگی بخش اول.
کتاب:
1- آثار آلن دو باتن: دوباتن نویسنده شگفتانگیزی است. اگر از اتفاقاتی که این روزها پیرامونتان یا به بیان بهتر پیرامونمان میگذرد ناراحتید و حجم موارد ناخوشایند ظرفیت روانی و روحی شما را درگیر کرده، شاید دوباتن به کمک شما بیاید. با بیانی شیوا و دلنشین و مفاهیمی عمیق که در قالبی ساده و جذاب ریخته شده تا هم جهان ذهنی شما وسیع شود و هم تا حد امکان روانتان پالایش یابد.
قطعاً یکی از بهترین گزینهها در این روزهای سخت برای خواندن، آثار دوباتن است. فرقی هم نمیکند که کدام کتاب او را در دست بگیرید. «جستارهایی در باب عشق» باشد یا «تسلیبخشیهای فلسفی»، «هنر همچون درمان» را در دست بگیرید یا «اضطراب وضعیت»، یا حتی «پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند». هر کدام از آثار دوباتن میتواند حال شما را بهتر کند. یک توصیه اضافه هم اینکه اگر توانستید آثاری که با ترجمه بانو گلی امامی چاپ شده را در اولویت قرار دهید.
2- انسان در جستجوی معنا: این کتاب نوشته یک رواندرمانگر مشهور به نام ویکتور فرانکل است. او شیوه درمانی دارد به نام لوگوتراپی که در نیمه دوم کتاب به توضیح و شرح آن میپردازد. این بخش هم جذاب است و هم کلی میتواند به زندگی شخصی و خانوادگیتان کمک کند. اما فکر میکنم برای همه، بخش اول آن خوشخوانتر باشد. نمیگویم جذابتر چون هرچند واقعاً روایت جذابی دارد اما پر است از لحظههای تلخی که اسرا در اردوگاه آشوویتس در زمان جنگ جهانی دوم داشتهاند. البته نگران نباشید، فرانکل نمیخواهد حال شما را بد کند. درست برعکس او دنبال این است که از دل یک شرایط بسیار سخت و ناامیدکننده و حتی به شدت مرگبار چون اردوگاه آشوویتس و ماجرای هولوکاست به شما امید بدهد. از همه مهمتر او شما را به فکر وا میدارد که معنا چیست و چرا باید در زندگی در جستجوی معنایی بود. حتماً در این روزها این کتاب را بخوانید چون دقیقاً مناسب چنین روزها و لحظاتی است.
– کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم: عموم کتابهایی که درباره ایدئولوژیهای سیاسی و رژیمهایی که بر مبنای این ایدئولوژیها بر سر کار آمدهاند، به دلیل آنکه وارد محتوای نظری و فلسفی میشوند با اقبال و استقبال عمومی کمتری مواجه میشوند. اما حکایت این کتاب چیز دیگری است. اسلاونکا دراکولیچ نویسنده این کتاب ادبیات تطبیقی و جامعهشناسی خوانده، اما به مدد تجربه روزنامهنگاری کتابهای جذابی نوشته است. یکی هم همین کتاب «چرا کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم». او در این کتاب با نثری روان و جذاب وارد جزییات زندگی مردم در رژیمهای کمونیستی میشود و روایتی دقیق و موشکافانه از تاثیر ایدئولوژیهای فریبندهای چون کمونیسم بر زندگی مردم عادی ارائه میدهد. در این کتاب میبینیم که یک رژیم دیکتاتور که با پرچم کمونیسم بر مردم سایه انداخته چگونه زندگی ملموس و عادی آنها را دگرگون میکند. البته اینجا هم مهم این است که کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم!
این کتاب ضمن آنکه درگیر بحثهای نظری نمیشود روایتهای کاملی از سبک زیست مردم در رژیمهای دیکتاتوری به دست میدهد. خواندن این کتاب در این روزها هم موضوعیت دارد و هم اگر آن را دست بگیرید دیگر تا تمامش نکنید آن را زمین نمیگذارید.
4- عشق در روزگار وبا: گابریل گارسیا مارکز را بیشتر با رمان صد سال تنهایی میشناسند. این قدر هم این کتاب به دیگران پیشنهاد شده و میشود که دیگر معرفی آن مزه نمیدهد!
اینجا میخواهم پیشنهاد کنم سراغ یکی دیگر از کتابهای مارکز بروید. این کتاب با نامهای مختلفی ترجمه شده اما ترجمهای که من دارم را کاوه میرعباسی انجام داده و البته ترجمه خوبی هم است. مارکز در این روزهایی که واقعاً با نوعی اتفاقات عجیبوغریب دستوپنجه نرم میکنیم، میتواند با رئالیسم جادوییاش، قدری تلخی فضا را بگیرد. عشق در روزگار وبا این کار را برای شما انجام میدهد. پشت جلد کتابی که میرعباسی ترجمه کرده، قطعهای از رمان آورده شده که حکم معرفی آن را هم دارد. آن را با هم بخوانیم: «نگاه ناخدا به سمت فرمینا داثا چرخید و بر پلکهایش نخستین بارقههای یخچههای زمستانی را تشخیص داد. سپس فلورنتینو آریثا را برانداز کرد، با سلطه خللناپذیرش بر خویش و عشق تهورآمیزش، و تردیدی دیرهنگام گریبانش را گرفت که باعث هراسش شد: آنچه حدومرز نمیشناسد زندگی است نه مرگ.»
ازش پرسید: «خب، جنابعالی خیال میکنید تا کِی میتوانیم این رفتوبرگشت مردهشور برده را ادامه بدهیم؟»
فلورنتینو آریثا پاسخ را از پنجاهوسه سال و هفت ماه و یازده روز پیش به اضافه شبهایشان در آستین داشت.
گفت: «تمام عمر».
5- دوازده داستان: بانو گلی ترقی در این مجموعه، 12 داستان از مجموعه آثارش را انتخاب کرده تا نشر ماهی آن را با عنوان 12 داستان منتشر کند. در این مجموعه داستانهای کوتاه جذابی از گلی ترقی در کنار هم قرار گرفته تا بانوی نویسنده ایران شما را به جهان رویایی ببرد. از این مجموعه یک داستان، باز هم به واسطه داریوش مهرجویی مشهورتر از بقیه است. داستان کوتاه درخت گلابی که داریوش مهرجویی با استادی هرچهتمامتر آن را سالها پیش ساخت. فیلمی که واقعاً خود اثر مستقلی است متعلق به داریوش مهرجویی. هم فیلمش را ببینید و هم داستان کوتاه گلی ترقی را بخوانید. راستی داستان کوتاه اتوبوس شمیران را هم با لذت بخوانید و البته 10 داستان دیگر مثل مادام گرگه و…
فیلم:
متن خیلی طولانی شد. لذا در این بخش با عرض پوزش تنها به نام چند فیلمساز اشاره میکنم که دیدن فیلمهایشان هم شما را درگیر موضوعی درستوحسابی میکند و هم کارهایی به نسبت راحت برای ارتباط برقرار کردن محسوب میشوند.
مارتین اسکورسیزی که این روزها با فیلم خوب مرد ایرلندی بار دیگر موردتوجه رسانهها قرار گرفته است یکی از بهترین انتخابهاست.
هانس فونتریه هم فیلمی آخرالزمانی دارد به نام مالیخولیا، که به ماجرای برخورد یک سیاره با زمین و نابودی کره زمین میپردازد. این روزها هم که خبری از سوی ناسا همه جا پخش شده که سیارکی با سرعت به زمین نزدیک میشود میتواند انگیزهای باشد برای دیدن این فیلم.
حتماً فیلم خوب پرویز ساخته مجید برزگر را اگر ندیدهاید از دست ندهید. فیلمی بسیار خوب که متاسفانه کمتر دیده شده است.
همچنین احسان عبدیپور و فیلم خوب تیک اف. فیلمی که متاسفانه باز هم کمتر دیده شد. احسان عبدیپور این روزها با شیوه روایتی خاص و جذاب خود، داستانهای شگفتی را خود مینویسد و خود نیز در قالب فایلهای صوتی روایت میکند.
***
کلی کتاب و رمان دیگر بود که میشد معرفی کرد. اما نمیخواستم در دام وسواس انتخاب بیفتم. شرمسارم که در این مجموعه نامی از داستایوفسکی نیاوردم. داستایوفسکی برای همه زمانها و همه مکانها یکی از اولین انتخابهای من است. اما به دلایلی از پیشنهاد آثار او منصرف شدم. همچنین این روزها آلبر کامو و اثر معروفش طاعون، بسیار بر سر زبانهاست که دقیقاً متناسب با بحران شیوع کرونا است. این بود که ترجیح دادم از این فرصت برای پیشنهاد دادن آثار دیگر استفاده کنم.
دیدگاه ها